(اسلاید بعد استایل ات برای کنار دریا)
(اسلاید بعد استایل ات برای کنار دریا)
فریبp6
*خانوم میتونم چیزی بپرسم
_بپرس
*چرا بهش پول دادید تا بره؟
_باید تو چش یکی بد نشونش میدادم و اینکه پول من نبود پول دوست پسرش بود
پایان فلش بک
_تو فکر قرار گذاشتن هستید؟
_نمیدونم یکم سخته اعتماد کردن به بقیه
_درسته ولی بهتره به دورو برتون خوب نگاه کنید همیشه یک ادم با اعتمادی وجود داره
_درسته
چند روز بعد
ات بازم همون جا بود کنار نور افکن کنار صاحل دقیقا همون جا روی شن ها نشسته بود و به دریا خیره شده بود که بادیگارد شخصیش با نوشیدنی نزدیکش شد و شیرموز مورد علاقه ات رو بهش داد
شاید تنها کسی که ازهمه دردای ات خبر داشت همین بادیگاردش یا همون اقای چانگ بود خیلیا اونو بادیگارد شخصی یا منشی ات میدونستن ولی اون شاید برای ات ی دوست بود تا هر چیز دیگه ای
_اقای چانگ
*بله خانوم
_چند وقت گذشته از اخرین باری که اینجا دیدمش
* ۱سالو ۶ماه خانوم
_دلم براش تنگ شده
*در حال حاظر در روسیه هستن
_همیشه اونجاس اگه اومد کره حتما بهم بگو
*چشم خانوم
_این کیه داره زنگ میزنه؟ اوا اسپانسرمه
_جانم؟
*تو پارتی گرفتی نصف استوره های جهانو ریختی توش ولی من خبر ندارم چرااااااا
_ای اروم گوشم کر شد نمیخواستم مزاحم عشقو حالتون شم اقاااااااا
*خودتم اروم گوشم کر شد کجایی؟
_لب دریاا
*میخوام بگم این وقت شب ولی تو همیشه این وقت شب اونجای اخه اونجا چی داره هی میری؟
_خاطره های عجیب
*خب حالا بگو چه شده
_چه شده *یَک منیجر ماه پیدا کردم برات خیلی نازه فقط لطفا گردن اینو هم نشکون
_ببینم چی میشه خب دیگه کاری نداری بای
*چی ات وایسا قطع نک...
_عوضی
*برگردیم خانوم؟
_برگردیم
ویو خونه
ات وارد طبقه اخر ساختمون شد و با دیدن مرد قد بلندی که روی مبل نشسته لبخندی زد و گفت
_فک نمیکردم واقعا بیاید
_گفته بودم که دعوتتون باعث افتخارمه
ویو ۴روز قبل پارتی
_بسم الله اته
🐈⬛خوابید؟
🐰نه بیدارم چیزی شده؟
🐈⬛نه فقط خوابم نمیبره گفتم بهتون پیم بدم
🐰کار خوبی کردید راستی به عضا خبر دادم
🐈⬛ممنون چه خبر
🐰سلامتی منم دارم نوشیدنی میزنم
🐈⬛زیاد الکل مصرف نمیکنید🐰اینطوره ول خب چه کنم 🐈⬛پس نظرتون چیه یه روز تو خونه من باهم نوشیدنی بزنیم؟
🐰فکر خوبیه...
فریبp6
*خانوم میتونم چیزی بپرسم
_بپرس
*چرا بهش پول دادید تا بره؟
_باید تو چش یکی بد نشونش میدادم و اینکه پول من نبود پول دوست پسرش بود
پایان فلش بک
_تو فکر قرار گذاشتن هستید؟
_نمیدونم یکم سخته اعتماد کردن به بقیه
_درسته ولی بهتره به دورو برتون خوب نگاه کنید همیشه یک ادم با اعتمادی وجود داره
_درسته
چند روز بعد
ات بازم همون جا بود کنار نور افکن کنار صاحل دقیقا همون جا روی شن ها نشسته بود و به دریا خیره شده بود که بادیگارد شخصیش با نوشیدنی نزدیکش شد و شیرموز مورد علاقه ات رو بهش داد
شاید تنها کسی که ازهمه دردای ات خبر داشت همین بادیگاردش یا همون اقای چانگ بود خیلیا اونو بادیگارد شخصی یا منشی ات میدونستن ولی اون شاید برای ات ی دوست بود تا هر چیز دیگه ای
_اقای چانگ
*بله خانوم
_چند وقت گذشته از اخرین باری که اینجا دیدمش
* ۱سالو ۶ماه خانوم
_دلم براش تنگ شده
*در حال حاظر در روسیه هستن
_همیشه اونجاس اگه اومد کره حتما بهم بگو
*چشم خانوم
_این کیه داره زنگ میزنه؟ اوا اسپانسرمه
_جانم؟
*تو پارتی گرفتی نصف استوره های جهانو ریختی توش ولی من خبر ندارم چرااااااا
_ای اروم گوشم کر شد نمیخواستم مزاحم عشقو حالتون شم اقاااااااا
*خودتم اروم گوشم کر شد کجایی؟
_لب دریاا
*میخوام بگم این وقت شب ولی تو همیشه این وقت شب اونجای اخه اونجا چی داره هی میری؟
_خاطره های عجیب
*خب حالا بگو چه شده
_چه شده *یَک منیجر ماه پیدا کردم برات خیلی نازه فقط لطفا گردن اینو هم نشکون
_ببینم چی میشه خب دیگه کاری نداری بای
*چی ات وایسا قطع نک...
_عوضی
*برگردیم خانوم؟
_برگردیم
ویو خونه
ات وارد طبقه اخر ساختمون شد و با دیدن مرد قد بلندی که روی مبل نشسته لبخندی زد و گفت
_فک نمیکردم واقعا بیاید
_گفته بودم که دعوتتون باعث افتخارمه
ویو ۴روز قبل پارتی
_بسم الله اته
🐈⬛خوابید؟
🐰نه بیدارم چیزی شده؟
🐈⬛نه فقط خوابم نمیبره گفتم بهتون پیم بدم
🐰کار خوبی کردید راستی به عضا خبر دادم
🐈⬛ممنون چه خبر
🐰سلامتی منم دارم نوشیدنی میزنم
🐈⬛زیاد الکل مصرف نمیکنید🐰اینطوره ول خب چه کنم 🐈⬛پس نظرتون چیه یه روز تو خونه من باهم نوشیدنی بزنیم؟
🐰فکر خوبیه...
۴.۷k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.