دلم از نام خزان میلرزد

دلم از نام خزان می‌لرزد
زانکه من زاده‌ی تابستانم!

شعر من آتشِ پنهانِ من است
روز و شب شعله کشد در جانم
#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۲)

نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمیهر چه بیهوده به گرد خودشان چ...

در تمام سال های رفته بر ما، روزگارشادمانی می خرید از ما و ما...

از همه دور می‌شوم نقطه‌ی کور می‌شومزنده به گور می‌شوم ...

چنان به فکرتو درخویشتن فرو رفتیمکه خشک شدچو سبو دست زیر سر م...

عاشقانه های شبنم

دست بردار از سرِ دیوانگی هایِ دلمپا بکش از غصه و اندوهِ دنیا...

🍒🌱بگذار که از سودای خویش بگویم،از آتشی که در جانم می‌رویم.من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط