گفت بگو دلت چه میخواهد؟چطور باشد؟
گفت بگو دلت چه میخواهد؟چطور باشد؟
خدا را میگویم...
و من پشت خط ادامه دادم
جانم برایتان بگوید،تصدقتان،درد و بلایتان...
که کلامم را برید و گفت کوفت!
حرفت را بزن!
گفتم خب از خودتان که پنهان نیست
باز هم از شما چه پنهان!
زیبا باشد،دلبر و شعر هم،
اصلا معوشقه ای باشد برای خودش؛
دست به موهایم بکشد مست شوم
دست به تنم بزند اقاقی،
بیاید تا اردی بهشت چشم هایم،
پا بدهد به دیوانگی؛
چشم هایش هم که...
گفت خب...امر دیگر!
گفتم خدا جان،زیاده خواهی اگر نشود
میخواهم کسی باشد بلدم باشد
که نیمه شب از خواب بیدارم کند بگوید
آقا بگیر تا از دهان نیفتاده بوسه ات!
خدا چند دقیقه ای سکوت کرد و گفت
تمام؟
آماده است اما...
دلم رضا نمیدهد مال تو باشد!
تا تو کمی به من و معشوقه ام حسادت کنی،
ما زمین را بفرستیم کمی دورش بگردد تا بعد!
آی...دوست داشتنی جان
ما خواستیم تان!
اما نصیبمان نشد!
به قول بی بی
کار خدا بود!
پس سفر به خیر...
#حامد_نیازی
خدا را میگویم...
و من پشت خط ادامه دادم
جانم برایتان بگوید،تصدقتان،درد و بلایتان...
که کلامم را برید و گفت کوفت!
حرفت را بزن!
گفتم خب از خودتان که پنهان نیست
باز هم از شما چه پنهان!
زیبا باشد،دلبر و شعر هم،
اصلا معوشقه ای باشد برای خودش؛
دست به موهایم بکشد مست شوم
دست به تنم بزند اقاقی،
بیاید تا اردی بهشت چشم هایم،
پا بدهد به دیوانگی؛
چشم هایش هم که...
گفت خب...امر دیگر!
گفتم خدا جان،زیاده خواهی اگر نشود
میخواهم کسی باشد بلدم باشد
که نیمه شب از خواب بیدارم کند بگوید
آقا بگیر تا از دهان نیفتاده بوسه ات!
خدا چند دقیقه ای سکوت کرد و گفت
تمام؟
آماده است اما...
دلم رضا نمیدهد مال تو باشد!
تا تو کمی به من و معشوقه ام حسادت کنی،
ما زمین را بفرستیم کمی دورش بگردد تا بعد!
آی...دوست داشتنی جان
ما خواستیم تان!
اما نصیبمان نشد!
به قول بی بی
کار خدا بود!
پس سفر به خیر...
#حامد_نیازی
۱.۹k
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.