طرح خوانش ده روز آخر
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_هفتم
#قسمت_چهل_و_ششم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
امروز جمعه بیستم فروردین است. ساعت ۸ بیدار شدم. ابراهیم هنوز خواب بود. شاید هیچ کس غیر از خودش نمی دانست که فقط چهار روز دیگر در کنار ماست. آرام و راحت خوابیده بود. دلم نمی آمد بیدارش کنم. رفتم بیرون، دیدم ابو محسن لبه بالکن نشسته و قرآن می خواند. من هم آن طرف نشستم و گزارشهای وقایع دیروز را کامل کردم. قرار بود ساعت ۱۰ با ابراهیم برویم مقر نیروهای گردان تدخل، برای احوالپرسی و بررسی میزان آمادگی شان! اما انگار این بازدید طلسم شده بود و باز هم موفق نشدیم. موقع صرف صبحانه، حامد تماس گرفت و گفت:« آماده باشید برویم برای شناسایی محور الیعس.»
ساعت ۱۰ راه افتادیم به سمت شهرک الحاضر. ابتدا همگی رفتیم مرصد الحاضر و بعد از بررسی مختصر برگشتیم پایین. گفتم:«من می خواهم بروم جلوتر و روی این زمین راه بروم!»
ابراهیم گفت:«خیلی خوبه و منم موافقم»
دو نفری حدود ۱۲۰۰ متر جلوتر از خاکریز اول رفتیم و رسیدیم به خاکریز بلندی که حدود ۳ متر ارتفاع داشت.
با احتیاط رفتم بالای خاکریز، سرم را تا حدی بالا بردم که فقط بتوانم پشت خاکریز را ببینم. ابراهیم از قسمت دیگری از خاکریز رفته بود بالا تا وضعیت عوارض منطقه را ببیند.
دقیقا پشت خاکریز، یک کانال پر از آب کثیف و متعفن بود که فاضلاب شهر حلب از داخل آن عبور می کرد. عرض زیادی داشت.
حساب کردم بیش از ۶ متر عرض کانال فاضلاب بود. بوی خیلی بدی هم می داد. پشه ها و حشرات زیادی هم اطراف آن وجود داشت.
آن منطقه به راحتی در دید و تیر رس دشمن بود. بیشتر که بررسی کردم متوجه شدم حدود ۴۰۰ متر جلوتر یک رودخانه دیگر و بعد از آن هم دو کانال آب دیگر قرار دارد.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
#فصل_هفتم
#قسمت_چهل_و_ششم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
امروز جمعه بیستم فروردین است. ساعت ۸ بیدار شدم. ابراهیم هنوز خواب بود. شاید هیچ کس غیر از خودش نمی دانست که فقط چهار روز دیگر در کنار ماست. آرام و راحت خوابیده بود. دلم نمی آمد بیدارش کنم. رفتم بیرون، دیدم ابو محسن لبه بالکن نشسته و قرآن می خواند. من هم آن طرف نشستم و گزارشهای وقایع دیروز را کامل کردم. قرار بود ساعت ۱۰ با ابراهیم برویم مقر نیروهای گردان تدخل، برای احوالپرسی و بررسی میزان آمادگی شان! اما انگار این بازدید طلسم شده بود و باز هم موفق نشدیم. موقع صرف صبحانه، حامد تماس گرفت و گفت:« آماده باشید برویم برای شناسایی محور الیعس.»
ساعت ۱۰ راه افتادیم به سمت شهرک الحاضر. ابتدا همگی رفتیم مرصد الحاضر و بعد از بررسی مختصر برگشتیم پایین. گفتم:«من می خواهم بروم جلوتر و روی این زمین راه بروم!»
ابراهیم گفت:«خیلی خوبه و منم موافقم»
دو نفری حدود ۱۲۰۰ متر جلوتر از خاکریز اول رفتیم و رسیدیم به خاکریز بلندی که حدود ۳ متر ارتفاع داشت.
با احتیاط رفتم بالای خاکریز، سرم را تا حدی بالا بردم که فقط بتوانم پشت خاکریز را ببینم. ابراهیم از قسمت دیگری از خاکریز رفته بود بالا تا وضعیت عوارض منطقه را ببیند.
دقیقا پشت خاکریز، یک کانال پر از آب کثیف و متعفن بود که فاضلاب شهر حلب از داخل آن عبور می کرد. عرض زیادی داشت.
حساب کردم بیش از ۶ متر عرض کانال فاضلاب بود. بوی خیلی بدی هم می داد. پشه ها و حشرات زیادی هم اطراف آن وجود داشت.
آن منطقه به راحتی در دید و تیر رس دشمن بود. بیشتر که بررسی کردم متوجه شدم حدود ۴۰۰ متر جلوتر یک رودخانه دیگر و بعد از آن هم دو کانال آب دیگر قرار دارد.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
۹۳۲
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.