سنجاب کوچولویه من پارت

سنجاب کوچولویه من پارت ۴:



لینو رفت سمت اشپزخونه و سالاد و اب میوه ی هان و گرفت تا بده بهش
هان در حال تمرین تیر اندازی بود(عجیبه بهش نمیخوره ولی باید قبول کنید😔😂)

لینو:"هان شی اب میوه و سالادتون رو اوردم"
هان:"بزارش رو میز"
فلیکس:"هان داری پیشرفت میکنی"
بنگچان:"اره انگار اعتماد بنفسش و جَذَبَش بیشتر شده هه هه"
فلیکس:"اره"
هان:"باشه بسته دیگع بریم استراحت کنیم"
بنگچان و فلیکس:"باشع"
هان:"خوب از خودتون بگید تو این 1 ماه که رفته بودید المان چکار میکردید"
فلیکس:"هیچی فقط سرمون با کار شلوغ بود"
بنگچان:"فقط من نه تو تو فقط داشتی خوش میگذروندی"
فلیکس:"اه باشه فهمیدیم تو فقط کار میکنی"
بنگچان:"😂😂"
ب‌/ف:"بادیگارد جدیدته؟"
هان:"اره بابام انتخابش کرده قیافش خیلی سرد و خشنه ولی الان به لطف اون دیگه میتونم برم بیرون"
لینو:"من سرد و خشنم؟(زیر لب)"
ه/ب/ف"چی گفتی؟"
لینو:"هیچی گفتم اب میوه تون رو بنوشید داغ میشه"
هان:"بی نمک"
لینو:"تو خیلی با نمکی؟ از همون بار اولی که دیدمت معلوم بود چقدر خود خواهی"
هان:"با منی مرتیکه؟"
هان بافاصله ی خیلی کم رو به رویه لینو وایساد
هان:"قدتو کوتاه کن"
لینو:"من فقط قدم ۱۷۲ اون وقت تو چطور بهم میگی قدمو کوتاه کنم؟"
هان:"ساکت شو بیا پایین"
خم شدن
لینو:"بگو"
هان:"ببین مرتیکع یه بار دیگه بهم توهین کنی حسابت و میرسم تازه با قدمم دیگه شوخی نکن"
لینو:"باشه سلیطه کوچولو"
هان:"سلیطه کوچولو؟"
لینو:"اوهوم"
هان:"اه ببین..."

فلیکس:"یه ضرب المثل هست که میگه همیشه عشق های واقعی با دعوا های شدید شروع میشه مثل این دو تا"
بنگچان:"اره شنیدمش"

هان:"ساکت شید...تو ام برو بیرون از اتاق"




ادامه دارد...
دیدگاه ها (۴)

موافقیت یا نه؟💖🙃

یه پست از جنکای مون نشه؟

اول اینکه بابت تاخیر پارت 3 معذرت میخوام مسافرت بودم نتونستم...

تو کامنتا بهم بگید💋اره یا نه؟

سناریو لینو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط