کسی برایم

کسی برایم،
یک سبد بابونه نمی آورد!
کسی مرا،
به شهر باران دعوت نمی کند!
کسی برایم شعر نگفت!
من تنها زنی هستم، که
در خودم می گریم!
مرا از من، نپرس!
دارم خودم را به آغوش می کشم ...


#عرفان_یزدانی
دیدگاه ها (۲)

شبتو رفته ایکه بی من تنها سفر کنیمن مانده امکه بی تو شب ها س...

شب که سازد غمِ آغوشِ تو بی‌تاب مراگر بُوَد فرش ز مخمل، نَبَر...

یعنی تو هم باران را میبینی و انقدر بیخیالی؟ دلت می آید کنارم...

عندما کنت تحدثنی فجأةٌ اصبح بخیر لا اعلم لمَ الخیر ذهب واصبح...

موسیقی

عطر پیچکهای گیسویت مراهمچنان پروانه بازی می دهدباغ سرسبز نگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط