سناریو درخواستی از ایزانا

سناریو درخواستی از ایزانا 🎴👾

✍️

داستان: ایزانا و ا.ت – عشق وسط آتیش دعواها

همه‌چی از یه روز معمولی شروع شد؛ همون روزی که آسمون گرفته بود و باد سردی می‌پیچید لای ساختمونای قدیمی محله. ایزانا یه حس بدی داشت، از اون حس‌هایی که نمی‌دونی چرا، ولی نمی‌ذاره آروم بشینی. موبایلشو هی چک می‌کرد، ولی ا.ت جواب نمی‌داد.

ا.ت معمولاً صبحا یه پیام الکی می‌فرستاد:
“با اون قیافه‌ی خسته‌ت بیدار شدی؟ یا هنوز رو بالش قهر کردی؟”

ولی اون روز هیچ‌چیز نیومد. ایزانا همون لحظه فهمید یه چیزی درست نیست.

یه نیم ساعت بعد خبر رسید. یه نفر از بچه‌های گنگ اومد گفت که ا.ت رو یه عده بردن. دشمنای قدیم، شاهین‌های سیاه، انگار گیر داده بودن به ایزانا، و چون مستقیم نمی‌تونستن باهاش درگیر شن، رفتن سراغ کسی که از همه بیشتر واسش مهمه.

ایزانا گوشیشو انداخت کنار، زد زیر میز، و گفت:
“هر کی بخواد بین من و ا.ت فاصله بندازه، باید اول از روی جنازه‌م رد شه.”

رفت تو گاراژ، موتورشو روشن کرد. بچه‌ها هم دنبالش راه افتادن. لوکیشن اومد، یه انبار متروکه، پشت یه کارخانه قدیمی که مدت‌هاست هیچ‌کس اونجا پا نذاشته. تاریک و سرد بود، مثل دل آدم‌هایی که فکر می‌کردن می‌تونن عشقو بدزدن.

وقتی رسید، یه لحظه وایساد. همه منتظر بودن ببین چی کار می‌کنه. بدون هیچ حرفی، درو با پاش باز کرد. ا.ت اون ته بود، به یه صندلی بسته شده، موهاش پریشون، ولی چشماش هنوز همون برق همیشگی رو داشت.

تا چشمش به ایزانا افتاد، لبخند زد:
“می‌دونستم میای دیوونه.”

اون لحظه برا ایزانا همه‌چی توقف کرد. نه دعوا مهم بود، نه خطر. فقط ا.ت مهم بود، و اون حس لعنتی که نمی‌ذاشت یه لحظه دوریشو تحمل کنه.

یه جنگ واقعی اونجا شروع شد. اونقدر زد که صداش تا ساختمونای بغلی هم پیچید. مشت، لگد، خشم واقعی. وقتی همه‌چیز تموم شد، فقط یه عالمه آدم رو زمین افتاده بودن، و ایزانا که نفس‌نفس می‌زد، ولی هنوز محکم وایساده بود جلو ا.ت.

رفت سمتش، بنداشو باز کرد. دستاش لرزون، ولی نگاهش محکم.

ا.ت گفت:
“اگه یه روز واقعا ازت دور بشم چی؟”

ایزانا گفت:
“تو فقط یه بار امتحانش کن، ببین دنیا چطور زیر و رو می‌کنم.”

بعدش با هم سوار موتور شدن، بدون اینکه با کسی حرف بزنن. باد می‌پیچید تو موهای ا.ت، و ایزانا فقط یه جمله گفت:
“دیگه هیچ‌وقت نمی‌ذارم دست کسی بهت برسه. چون تو شدی دلیل اینکه هنوز نفس می‌کشم.”








یه نظرتون قلمم فرق کرده ؟؟👀🙌
دیدگاه ها (۱۵)

اینم از پارت دومایل به حمایت ؟؟💖🫶😭

ریکشن پسر های توکیو رنجرز 🎴🏍️🩵

سناریو درخواستی از سانزو

🦋 بال‌های شکسته | پارت سوم ∴ ❈ ∴ ═══∴ ❈ ∴═══ ∴ ❈ ∴ 📍 توکیو،...

پارت 1

شوهر دو روزه پارت۵۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط