سایه و تجارت
سایه و تجارت
بخش اول: رویایی در تاریکی
پارت یک
آسمان شبِ سئول، شهر را با نوری سرد و نئونی پوشانده بود. دفتر مرکزی شرکت «کیم اِستیت»، که شما با زحمت فراوان آن را در مقابل امپراتوری «کیم» بنا کرده بودید، حالا بزرگترین هدف بود. شما، [نام شما]، مدیرعامل جسور و موفق، روی صندلی چرمی خود تکیه داده بودید و به نقشههای مالی خیره بودید. شما میدانستید که کیم تهیونگ، رئیس سازمان کیم، رقیبی ندارد؛ اما هرگز فکر نمیکردید این رقابت از اتاق هیئت مدیره به کوچههای پشتی کشیده شود.
صدای قفل شدن درِ اتاق، سکوت سنگین دفتر را شکست. سه مرد تنومند و کتپوش، با چهرههایی که هیچ احساسی را نشان نمیدادند، وارد شدند. در مرکز آنها، کیم تهیونگ ایستاده بود. او کت گرانقیمت و تیره رنگی پوشیده بود که شانههایش را پهنتر از آنچه بود نشان میداد، و نگاه نافذش، چیزی شبیه به یخِ قطب شمال بود
بخش اول: رویایی در تاریکی
پارت یک
آسمان شبِ سئول، شهر را با نوری سرد و نئونی پوشانده بود. دفتر مرکزی شرکت «کیم اِستیت»، که شما با زحمت فراوان آن را در مقابل امپراتوری «کیم» بنا کرده بودید، حالا بزرگترین هدف بود. شما، [نام شما]، مدیرعامل جسور و موفق، روی صندلی چرمی خود تکیه داده بودید و به نقشههای مالی خیره بودید. شما میدانستید که کیم تهیونگ، رئیس سازمان کیم، رقیبی ندارد؛ اما هرگز فکر نمیکردید این رقابت از اتاق هیئت مدیره به کوچههای پشتی کشیده شود.
صدای قفل شدن درِ اتاق، سکوت سنگین دفتر را شکست. سه مرد تنومند و کتپوش، با چهرههایی که هیچ احساسی را نشان نمیدادند، وارد شدند. در مرکز آنها، کیم تهیونگ ایستاده بود. او کت گرانقیمت و تیره رنگی پوشیده بود که شانههایش را پهنتر از آنچه بود نشان میداد، و نگاه نافذش، چیزی شبیه به یخِ قطب شمال بود
- ۴۰
- ۰۲ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط