آغوش

#آغوش
----------------------------------------
بیا یک دم خیالت را در آغوشم بغل گیرم
نگاهم کن زمانی که در آغوشِ تو می میرم

کمی من را تحمل کن در این آغوشِ اجباری
جدا از خود مکن من را که من از شهر دلگیرم

جدایی از تو یعنی مرگ و من از مرگ می ترسم
اگر اینگونه می خواهی...منم از زندگی سیرم

نه از بیراهه می ترسم نه از دوزخ هراسم هست
خدا هم دستِ من گیرد، تو را بی دست می گیرم

کمی با من مدارا کن در این دیدارِ پایانی
اگر ژولیده حالم من، نکن دیگر تو تحقیرم

تو در خوابِ منی هر شب، ولی در واقعیت هم؛
به دنبال تو می گردم، چنان بی وقفه پیگیرم

خوشا دردی که در جان است،خوشا جایی که زندان است
تو زندان بان و من هم عاشقی در بند و زنجیرم

#حسین_حیدری"رهگذر" ۹/۱۱
----------------------------------------
https://telegram.me/Heidari_official
دیدگاه ها (۱)

دلم آرام نشددیگر از فکر و خیالت دلم آرام نشد...هرچه کردم بشو...

یک نفر نیست که با دستِ نوازشگرِ خودشـانه ای باشد و درد از سـ...

#لاابالی---------------------------------------------رفتی ام...

کاش در کوچه یِ تنهاییِ ما باغی بود...تا به هر رهگذری؛شاخه ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط