هچ چز از تو نمی خواستم
هيچ چيزے از تو نمی خواستم
عشق من
فقط مےخواستم
در امتداد نسيم
گذشتهہ را به انبوه گيسوانت ببافم !
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاے نارنجی
ڪه هنگام راه رفتن
ستارههاے واژگانم
برايت راه شيرے بسازند
میخواستم سر هر پيچ
يڪ شعر بڪارم
بزنی بہ موهات
ڪه وقتی برابر آينہ میايستی
هيچ چيزے
جز دستهای من
بر سينہات دل دل نڪند
مےخواستم تمام راه با تو باشم ...
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمی شوم !
و مغرور پاے تو بايستم
بر ستون يادبود شهر ...
🌹❤🌹
#خاص
عشق من
فقط مےخواستم
در امتداد نسيم
گذشتهہ را به انبوه گيسوانت ببافم !
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاے نارنجی
ڪه هنگام راه رفتن
ستارههاے واژگانم
برايت راه شيرے بسازند
میخواستم سر هر پيچ
يڪ شعر بڪارم
بزنی بہ موهات
ڪه وقتی برابر آينہ میايستی
هيچ چيزے
جز دستهای من
بر سينہات دل دل نڪند
مےخواستم تمام راه با تو باشم ...
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمی شوم !
و مغرور پاے تو بايستم
بر ستون يادبود شهر ...
🌹❤🌹
#خاص
- ۲۷۲
- ۳۰ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط