سوراخ پارت 4
#چویا
رفتم تو اتاق یونا و با تعجب دیدم ک موری سان اونجا بووود و تعجبم از این بود ک یونا و موری سان گرم گرفته بودن و یه چیز دیگه اینکه هرگز اون تیپ رو از موری اوگای ندیده بودم....😑😑😑😑
#موری_سان
دختر جون تو مال منی....
-چ عجب آقای ناکاهارا از این ورا
×عصر بخیر موری سان داشتم با یوناتسو حرف میزدم
+موری سان میشه یه چند روز به برادرم ماموریت ندید .....لطفا💔💔💔
-من بخاطر شما هرکاری میکنم 😅😅😅
×نه موری اوگای سان ماموریت منو به کسی ندید
-اههههه شرمنده من عادت ندارم رو حرف حساب حرف بزنم ....
×چشم هرچی شما بگید😑
......#یونا
🎵🎵🎵🎵
+شرمنده موری سان من باید اینو جواب بدم😅😅
-راحت باشید..... (فکر موری:یعنی کیه؟؟؟؟دارم از فضولی میمیرم)
+الو؟!
÷سلام یونا چان .....
+ج..جون.... (وااااااااااااای داداشم)
÷الو صداتون بد میاد 😑
+الان خوب شد آخه من تو بیمارستانم شاید بخاطر این باشه.....😇
÷چی؟!!!بیمارستان.....
+نگران نباشین چیزی نیست.....
÷آخه. .....
+لطفا نگران نباشین.....اتفاقی نیوفتاده. ...فردا میبینمتون 😅❤👋
÷خیلی خب فعلا👋👋
#یونا
هووووف نزدیک بود کوک همچیو بفهمه این مردک چندش موری اوگای رو میخوام خفه کنم اه اه 😣😣😣
#کوک
هاه خدای من یعنی چیشده چرا بیمارستانه تهیونگ اومد تو اتاقم .....
¤چیشده کوک ؟؟؟!!!چرا مضطرب بنظر میای؟!
÷چیزی نیست.....
¤آره تو گفتی منم باورم شد 😤😑اتفاقی افتاده .....
÷گفتم ک نه....الانم میخوام تنها باشم 😤😠
¤خیلی خب توهم حالا بیا منو بزن...
تهیونگ رفت بیرون اه چقدر گیر میده باید برم بیمارستان خدایا ینی عاشق شدن انقد درد سر داره....هعی زندگی.....😣😣😣
ادامه پارت بعدی💋💋💋
لایک و کامنت یادتون نره💋💋❤❤❤
#پست_جدید
رفتم تو اتاق یونا و با تعجب دیدم ک موری سان اونجا بووود و تعجبم از این بود ک یونا و موری سان گرم گرفته بودن و یه چیز دیگه اینکه هرگز اون تیپ رو از موری اوگای ندیده بودم....😑😑😑😑
#موری_سان
دختر جون تو مال منی....
-چ عجب آقای ناکاهارا از این ورا
×عصر بخیر موری سان داشتم با یوناتسو حرف میزدم
+موری سان میشه یه چند روز به برادرم ماموریت ندید .....لطفا💔💔💔
-من بخاطر شما هرکاری میکنم 😅😅😅
×نه موری اوگای سان ماموریت منو به کسی ندید
-اههههه شرمنده من عادت ندارم رو حرف حساب حرف بزنم ....
×چشم هرچی شما بگید😑
......#یونا
🎵🎵🎵🎵
+شرمنده موری سان من باید اینو جواب بدم😅😅
-راحت باشید..... (فکر موری:یعنی کیه؟؟؟؟دارم از فضولی میمیرم)
+الو؟!
÷سلام یونا چان .....
+ج..جون.... (وااااااااااااای داداشم)
÷الو صداتون بد میاد 😑
+الان خوب شد آخه من تو بیمارستانم شاید بخاطر این باشه.....😇
÷چی؟!!!بیمارستان.....
+نگران نباشین چیزی نیست.....
÷آخه. .....
+لطفا نگران نباشین.....اتفاقی نیوفتاده. ...فردا میبینمتون 😅❤👋
÷خیلی خب فعلا👋👋
#یونا
هووووف نزدیک بود کوک همچیو بفهمه این مردک چندش موری اوگای رو میخوام خفه کنم اه اه 😣😣😣
#کوک
هاه خدای من یعنی چیشده چرا بیمارستانه تهیونگ اومد تو اتاقم .....
¤چیشده کوک ؟؟؟!!!چرا مضطرب بنظر میای؟!
÷چیزی نیست.....
¤آره تو گفتی منم باورم شد 😤😑اتفاقی افتاده .....
÷گفتم ک نه....الانم میخوام تنها باشم 😤😠
¤خیلی خب توهم حالا بیا منو بزن...
تهیونگ رفت بیرون اه چقدر گیر میده باید برم بیمارستان خدایا ینی عاشق شدن انقد درد سر داره....هعی زندگی.....😣😣😣
ادامه پارت بعدی💋💋💋
لایک و کامنت یادتون نره💋💋❤❤❤
#پست_جدید
۱۸.۷k
۰۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.