سوراخ پارت 3
#چویا
کجاس این دختر بازم مقررات رو گذاشته زیر پاش😠
در باز شد.....
-به به.....ببینم این کت رو از کجا آوردی😠😠😠😠
+چویا لطفا بحثو بزار واسه بعد من خستم😣😣
-اتفاقا الان وقته بحثه. ....یونا یونا صدامو میشنوی....
#یونا
نمیدونم چرا ولی صدای داداش هر لحظه ضعیفتر میشد ....تا اینکه صداش قطع شد و تصویر تار شد
......#بیمارستان
چشمامو باز کردم و دیدم داداش داره با دکتر اوسامو صحبت میکنه وااااااااااااای نه بازم سوراخ قلبم تحریک شده بود فقط بخاطر دو کلمه حرف ای بابا
چویا متوجه بیدار شدنم شد ولی دیگه دعوام نکرد بعضی مواقع سوراخ قلبم نقطه نجاتمه 😆😆😆😆
#چویا
رفتم سمت یونا ......
-آبجی بهتری😢😢😢
+آره نمیدونم چم شد یهو سرم گیج رفت😑😐
-حتما بخاطر خستگی بوده ......
+آره خستگی😤
-خیلی خب باشه ولی من نگرانت میشم دختر آخه تو مگه ساعت نداری😑😑😑😑😣
+داداش میشه بریم خونه فردا باید برم سر کار....
-نه نمیشه بری سر کار .....
+داداش 😠😠😠😠
-خیلی خب خیلی خب....🎵🎵🎵🎵🎵🎵
+بازم ماموریت😤😣
-زود برمیگردم.......
-الو.....
+چویا-سان کجایی؟؟؟؟
-هاناتسو من نمیتونم بیام به موری -سان خبر بده
+راستش میخواستم بگم موری -سان داره میاد اونجا😕😕😕😕
-چی؟موری سانو چه به اینجا تو ک میدونی خواهرم از موری اوگای خوشش نمیاد😠😠😠😠
+اه این دیگه به من مربوط نیییییسسسستتتتت.😤
-فعلا
+بای👋
تلفن رو قطع کردم برگشتم تو اتاق یونا و ......
ادامه پارت بعدی💋💋💋💋
#پست_جدید
کجاس این دختر بازم مقررات رو گذاشته زیر پاش😠
در باز شد.....
-به به.....ببینم این کت رو از کجا آوردی😠😠😠😠
+چویا لطفا بحثو بزار واسه بعد من خستم😣😣
-اتفاقا الان وقته بحثه. ....یونا یونا صدامو میشنوی....
#یونا
نمیدونم چرا ولی صدای داداش هر لحظه ضعیفتر میشد ....تا اینکه صداش قطع شد و تصویر تار شد
......#بیمارستان
چشمامو باز کردم و دیدم داداش داره با دکتر اوسامو صحبت میکنه وااااااااااااای نه بازم سوراخ قلبم تحریک شده بود فقط بخاطر دو کلمه حرف ای بابا
چویا متوجه بیدار شدنم شد ولی دیگه دعوام نکرد بعضی مواقع سوراخ قلبم نقطه نجاتمه 😆😆😆😆
#چویا
رفتم سمت یونا ......
-آبجی بهتری😢😢😢
+آره نمیدونم چم شد یهو سرم گیج رفت😑😐
-حتما بخاطر خستگی بوده ......
+آره خستگی😤
-خیلی خب باشه ولی من نگرانت میشم دختر آخه تو مگه ساعت نداری😑😑😑😑😣
+داداش میشه بریم خونه فردا باید برم سر کار....
-نه نمیشه بری سر کار .....
+داداش 😠😠😠😠
-خیلی خب خیلی خب....🎵🎵🎵🎵🎵🎵
+بازم ماموریت😤😣
-زود برمیگردم.......
-الو.....
+چویا-سان کجایی؟؟؟؟
-هاناتسو من نمیتونم بیام به موری -سان خبر بده
+راستش میخواستم بگم موری -سان داره میاد اونجا😕😕😕😕
-چی؟موری سانو چه به اینجا تو ک میدونی خواهرم از موری اوگای خوشش نمیاد😠😠😠😠
+اه این دیگه به من مربوط نیییییسسسستتتتت.😤
-فعلا
+بای👋
تلفن رو قطع کردم برگشتم تو اتاق یونا و ......
ادامه پارت بعدی💋💋💋💋
#پست_جدید
۱۶.۸k
۰۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.