هویجوری حوصلم پوکید گفتم فیک بزارم
هویجوری حوصلم پوکید گفتم فیک بزارم
فیک کاچان 🌚🍷
Part21
کاچان: شوتو؟؟!!
صدای داد از اطرافشون میومد. حالا چی شده بود؟ بهتره از زبون خود شوتو بشنویم!
شوتو: خاک تو سرم! کل راه رو یخ زدم که برسم بهتون!
اینم از داستان خیلی تاثیر گذار شوتو.
کاچان دستش رو کوبید به صورتش.
ایچیگو: کاچان نکن!!! صورت قشنگت خراب میشهه (چه رمانتیک)
شوتو: ای ای چندش! حالم بهم خورد!
ایچیگو: قیافتو اونجوری نکن واسه من! رژگونه دو تیکه ای! وقتی خودت عاشق شدی میفهمی!
شوتو: به من گفتی رژگونه دو تیکه ای؟ نشونت میدم دختره ی پرنده!
کاچان: هی هی بس کنید بابا! اگه میخواید همدیگه رو شرحه شرحه کنید الان وقتش نیست بزارین برسیم خونه خبر مرگتون!
ایچیگو: عه کاچان! من تازه باهات ازدواج کردم بمیرم چی بشه؟
کاچان دیگه داشت عصبانی میشد. یه دونه از اون انفجار های کن فیکون کننده زد و اروم رفت کنار.
دوده سیاه تمام لباس و صورت شوتو و ایچیگو رو در بر گرفته بود.
اما اونا به جای اینکه عصبانی بشن، خندیدن. کاچان هم خندید.
وقتی رسیدن خونه
ایچیگو: خب حالا خودت باید منو ببری حموم کاچان:
کاچان: گل بگیرررررررررررررررررررر
پرش زمانی به 10 مین بعد
ایچیگو: کنیچوااااا
کاچان و شوتو باهم: کنیچوا ایچی!
ایچیگو: چه خبر؟
کاچان: هیچی... میگم راستی ساعت 5 آماده باش بریم خونه پدر و مادرم
ایچیگو: اوکی پس نهار بخوریم بریم. در ضمن این بار من درست می کنم و.... امروز رامیون داریم!
کاچان: لب و لوچه ام آویزون شدددد... رامیونننن
ایچیگو: وایسا مگه تو میدونی رامیون چیه؟
فیک کاچان 🌚🍷
Part21
کاچان: شوتو؟؟!!
صدای داد از اطرافشون میومد. حالا چی شده بود؟ بهتره از زبون خود شوتو بشنویم!
شوتو: خاک تو سرم! کل راه رو یخ زدم که برسم بهتون!
اینم از داستان خیلی تاثیر گذار شوتو.
کاچان دستش رو کوبید به صورتش.
ایچیگو: کاچان نکن!!! صورت قشنگت خراب میشهه (چه رمانتیک)
شوتو: ای ای چندش! حالم بهم خورد!
ایچیگو: قیافتو اونجوری نکن واسه من! رژگونه دو تیکه ای! وقتی خودت عاشق شدی میفهمی!
شوتو: به من گفتی رژگونه دو تیکه ای؟ نشونت میدم دختره ی پرنده!
کاچان: هی هی بس کنید بابا! اگه میخواید همدیگه رو شرحه شرحه کنید الان وقتش نیست بزارین برسیم خونه خبر مرگتون!
ایچیگو: عه کاچان! من تازه باهات ازدواج کردم بمیرم چی بشه؟
کاچان دیگه داشت عصبانی میشد. یه دونه از اون انفجار های کن فیکون کننده زد و اروم رفت کنار.
دوده سیاه تمام لباس و صورت شوتو و ایچیگو رو در بر گرفته بود.
اما اونا به جای اینکه عصبانی بشن، خندیدن. کاچان هم خندید.
وقتی رسیدن خونه
ایچیگو: خب حالا خودت باید منو ببری حموم کاچان:
کاچان: گل بگیرررررررررررررررررررر
پرش زمانی به 10 مین بعد
ایچیگو: کنیچوااااا
کاچان و شوتو باهم: کنیچوا ایچی!
ایچیگو: چه خبر؟
کاچان: هیچی... میگم راستی ساعت 5 آماده باش بریم خونه پدر و مادرم
ایچیگو: اوکی پس نهار بخوریم بریم. در ضمن این بار من درست می کنم و.... امروز رامیون داریم!
کاچان: لب و لوچه ام آویزون شدددد... رامیونننن
ایچیگو: وایسا مگه تو میدونی رامیون چیه؟
۳.۴k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.