بیکارمممم ملتتت
بیکارمممم ملتتت
パrt22
کاچان: پ ن پ فقط تو میدونی
ایچیگو: مگه تو ژاپنی نیستی؟ اصلا توضیح بده ببینم چیا توش میریزن؟
کاچان تمام چیزارو گفت و حتی طرز تهیه اش رو هم توضیح داد. اخرش گفت: من دو رگه ام. به خاطر همین
ایچیگو مات و مبهوت مونده بود و فکش آویزون.
کاچان: ایچی؟ چگیا؟ چسب بیارم فکتو جا بندازم؟ ساعت 4 شد برو درست کن دیگه گشنمه 1 ساعت دیگه باید بریم
بعد از خوردن نهار
کاچان: بریم آماده شیم ایچی
ایچیگو: بریم
شوتو: نامردا بدون من کجا میرین
کاچان: میخوایم بریم پدر و مادرم ایچیگو رو ببینن... خیلی هیجان زده ام!
شوتو: منم نمیبریی! اوکی برین من یکم پاپ کورن درست می کنم و گیم میزنم تا برگردین
ایچیگو: برای ماهم نگه دار!
ایچیگو ویو
باید می رفتیم. یکم استرس گرفتم که شاید از من خوششون نیاد چون که پدر و مادر ندارم و... .
به هرحال، یه شلوار بگ پوشیدم با یه تی شرت ساده.
رفتم بیرون و به کاچان گفتم حاضر شدم. وای چقدر جذاب شده بود. یه شلوار زاپ دار پوشیده بود با یه تی شرت اور سایز دارک یه کلاه باکت هم گذاشته بود. از شوتو خداحافظی کردیم و از خونه زدیم بیرون.
ایچیگو: چقدر تا خونه والدینت راهه؟ دوره؟
کاچان: خیلی دور نیست اما وقتی با ماشین هستیم فرقی نداره
ایچیگو: مگه تو ماشین داری؟
کاچان: هیم
کاچان و ایچیگو رفتن و سوار ماشین شدن. ایچیگو صندلی جلو پیش کاچان نشست.
ایچیگو: چه ماشین باحالی داری
کاچان: اریگاتو. راستی اگه میخوای استراحت کنی، صندلیت رو بده عقب تا ته که برسه به صندلی پشتی.
ایچیگو: مگه میشه؟
کاچان: اره
بالاخره رسیدن خونه والدین کاچان.
گومن کم بود:)
パrt22
کاچان: پ ن پ فقط تو میدونی
ایچیگو: مگه تو ژاپنی نیستی؟ اصلا توضیح بده ببینم چیا توش میریزن؟
کاچان تمام چیزارو گفت و حتی طرز تهیه اش رو هم توضیح داد. اخرش گفت: من دو رگه ام. به خاطر همین
ایچیگو مات و مبهوت مونده بود و فکش آویزون.
کاچان: ایچی؟ چگیا؟ چسب بیارم فکتو جا بندازم؟ ساعت 4 شد برو درست کن دیگه گشنمه 1 ساعت دیگه باید بریم
بعد از خوردن نهار
کاچان: بریم آماده شیم ایچی
ایچیگو: بریم
شوتو: نامردا بدون من کجا میرین
کاچان: میخوایم بریم پدر و مادرم ایچیگو رو ببینن... خیلی هیجان زده ام!
شوتو: منم نمیبریی! اوکی برین من یکم پاپ کورن درست می کنم و گیم میزنم تا برگردین
ایچیگو: برای ماهم نگه دار!
ایچیگو ویو
باید می رفتیم. یکم استرس گرفتم که شاید از من خوششون نیاد چون که پدر و مادر ندارم و... .
به هرحال، یه شلوار بگ پوشیدم با یه تی شرت ساده.
رفتم بیرون و به کاچان گفتم حاضر شدم. وای چقدر جذاب شده بود. یه شلوار زاپ دار پوشیده بود با یه تی شرت اور سایز دارک یه کلاه باکت هم گذاشته بود. از شوتو خداحافظی کردیم و از خونه زدیم بیرون.
ایچیگو: چقدر تا خونه والدینت راهه؟ دوره؟
کاچان: خیلی دور نیست اما وقتی با ماشین هستیم فرقی نداره
ایچیگو: مگه تو ماشین داری؟
کاچان: هیم
کاچان و ایچیگو رفتن و سوار ماشین شدن. ایچیگو صندلی جلو پیش کاچان نشست.
ایچیگو: چه ماشین باحالی داری
کاچان: اریگاتو. راستی اگه میخوای استراحت کنی، صندلیت رو بده عقب تا ته که برسه به صندلی پشتی.
ایچیگو: مگه میشه؟
کاچان: اره
بالاخره رسیدن خونه والدین کاچان.
گومن کم بود:)
۳.۹k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.