part9
part9
هینا ویو
دیشت از شدت گریه و ترسم کنار پنجره ی ماشین خوابم برده بود
چشمامه که باز کردم
یه میلی متره صورت کوک بودم
+جیغغغغ
#چته چرا داد میزنی نمیبینی خوابم
+چرا منو اوردی اینجا ولم کن تا برم
#ولت کنم ولی کسی منتظرت نیس کوچولو
+منظورت چیه داداش و اونی و بابا.....
#بابا داداش اونیت همشون با هم تورو به من دادن
بغضم گرفته بود
+منو دادن به تو
# پدر ت تورو با جنسا معامله کرد
+ولی اون پوله کافی برای خریدنشو داشت اشک از گونش سرازیر شد
#درسته اون پول کافی رو داشت ولی من تورو میخواستم نه پولو
+چرا برات مهمم هق
تو که همه چی داری عوضی فکر نکن منم مثل بقیه دخترایی که معامله کردی هرزم (با داد)
کوک دستشو بلند گرد و سیلیه محکمی به صورت نرم و سفید فرشته اش زد
#خفه خون بگیر من تورو مثله اونا نمی بینم فهمیدی من حسه دیگیی به تو دارم (با داد و عصبانیت)
همون چوری که روی زمین افتاده بودم و گریه میگردم بهش گفتم
+چه هق حسی داری که منو میزنی
حی میکونی من بردتتم
#من دوست دارم چرا نمیفهمی چرا لجبازی
+چی!؟
#همین که شنیدی
+ تو منو دوست داری؟
چیزه دیگه ای نگوفت و از در رفت بیرون
خواستم پشت سرش برم که درو قفل کرد
پشت در نشستم و گریه میگردم که به یاد
قبولیمون افتادم
ساکورا ویو
-یعنی چی که با جئون رفته سر قرار با داد
٪اروم باش چیزیش نمیشه
-اروم باشم خواهر من از دیشب تا الان رفته و نیومده تو میگی حالش خوبه
:هینا دختر هوش یاریه هیچیش نمیشه من مطمعینم
- ولی من نیستم
سوییج ماشینو برداشتمو سوار شدم
چند مین بعد
رسیدیمعمارت جئون
- هیجونگکوک درو باز کن
هینا ویو
دیشت از شدت گریه و ترسم کنار پنجره ی ماشین خوابم برده بود
چشمامه که باز کردم
یه میلی متره صورت کوک بودم
+جیغغغغ
#چته چرا داد میزنی نمیبینی خوابم
+چرا منو اوردی اینجا ولم کن تا برم
#ولت کنم ولی کسی منتظرت نیس کوچولو
+منظورت چیه داداش و اونی و بابا.....
#بابا داداش اونیت همشون با هم تورو به من دادن
بغضم گرفته بود
+منو دادن به تو
# پدر ت تورو با جنسا معامله کرد
+ولی اون پوله کافی برای خریدنشو داشت اشک از گونش سرازیر شد
#درسته اون پول کافی رو داشت ولی من تورو میخواستم نه پولو
+چرا برات مهمم هق
تو که همه چی داری عوضی فکر نکن منم مثل بقیه دخترایی که معامله کردی هرزم (با داد)
کوک دستشو بلند گرد و سیلیه محکمی به صورت نرم و سفید فرشته اش زد
#خفه خون بگیر من تورو مثله اونا نمی بینم فهمیدی من حسه دیگیی به تو دارم (با داد و عصبانیت)
همون چوری که روی زمین افتاده بودم و گریه میگردم بهش گفتم
+چه هق حسی داری که منو میزنی
حی میکونی من بردتتم
#من دوست دارم چرا نمیفهمی چرا لجبازی
+چی!؟
#همین که شنیدی
+ تو منو دوست داری؟
چیزه دیگه ای نگوفت و از در رفت بیرون
خواستم پشت سرش برم که درو قفل کرد
پشت در نشستم و گریه میگردم که به یاد
قبولیمون افتادم
ساکورا ویو
-یعنی چی که با جئون رفته سر قرار با داد
٪اروم باش چیزیش نمیشه
-اروم باشم خواهر من از دیشب تا الان رفته و نیومده تو میگی حالش خوبه
:هینا دختر هوش یاریه هیچیش نمیشه من مطمعینم
- ولی من نیستم
سوییج ماشینو برداشتمو سوار شدم
چند مین بعد
رسیدیمعمارت جئون
- هیجونگکوک درو باز کن
۱۱.۳k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.