فیک :: ران
#هیچوقت_عاشقت_نبودم
#I_was_never_in_love_with_you
~Part 11
ویو ا.ت
با میچانگ میرن یه صحنه جرم رو برسی میکنن و برمیگردن اداره ..
ا.ت : میگم .. میچانگ .. اخیرا بونتن جرمی مرتکب شده یا نه ؟
میچانگ : طی چند هفته اخیر نه .. ولی اگرم جرمی بوده باشه خبرش به این راحتیا پخش نمیشه ..
ا.ت : اوهوم..
میچانگ : حالا چرا اینقدر گیر دادی به بونتن؟؟ اونا کل افراد دولت رو میخرن.. بعید نیست همین رئیس پلیسم جزو اون آدما باشه
ا.ت : خب .. میدونی خیلی راجع بهش کنجکاوم دوست دارم همچی رو دربارشون بدونم
میچانگ : من میگم بهتره زیاد بهش فکر نکنی
ا.ت : باشه باشه .. * میره تو دفترش و پرونده هارو مرتب میکنه که یهو ادوارد میاد تو*
ا.ت : به شما در زدن یاد ندادن جناب؟؟ *لحن عصبانی*
ادوارد : برای وارد شدن به دفترم باید در بزنم؟؟
ا.ت : یک .. سوال منو با سوال جواب نده .. دو .. مگه نمیبینی روی اون در فقط اسم من نوشته شده ..
ادوارد: *یه پوزخند میزنه و یک قدم به ا.ت نزدیک میشه* نگران نباش به زودی اسم منم میاد کنار اسمت خانومی.. * نزدیک تر میشه و دستشو میزاره رو بازوی ا.ت * چطوره بیشتر باهم آشنا شیم؟
*ا.ت محکم دستشو پس میزنه *
ا.ت : علاقه ای به آشناییت با شما ندارم *به ساعت نگاه میکنه* دیگ باید برم .. بای
*از دفترش میاد بیرون با میچانگ خداحافظی میکنه و میره خونه .. لباساشو با لباس و کیف مارک دیور(اسلاید۲) عوض میکنه میکاپشو ترمیم میکنه و به سمت مکان قرارش با ران که یه کافه هست راه میوفته* *(لباس ران اسلاید ۳)
*هردوشون هم زمان میرسن سر قرار *
ا.ت: کنیچیوا
ران : کنیچیوا ا.ت چان *یکی از صندلی هارو میکشه عقب و به ا.ت اشاره میکنه * بفرمائید ..
ا.ت : حیح.. ممنون *میشینه.. رانم روبه روش میشینه*
*گارسون میاد و ازشون سفارش میگیره و هردوشون قهوه تلخ سفارش میدن*
ا.ت : خب.. ران سان میشه یکم درباره بونتن برام توضیح بدید؟
ران : اینقدر رسمی حرف نزن .. راحت باش ، باشه تا سفارشامونو میارن برات توضیح میدم *یسری چیزا رو براش تعریف میکنه *
ا.ت : من فکر میکردم اونا باید ترسناک باشن...
ران : نه .. اونقدرام که میگن ترسناک نیستن
ا.ت : مگ دیدیشون؟
ران : یجورایی آره..
ا.ت : جالبه .. *سفارشاشونو میارن .. یه لحظه ران به پشت سر ا.ت اشاره میکنه *
ران : عه ببین اون چه قشنگه .. *وقتی ا.ت سرشو برگردوند میخواست توی قهوش مواد خواب آور(مثل مورفین) بریزه که پشیمون شد و نریخت*
ا.ت : آره .. قشنگه *سرشو برمیگردونه *
ران : ا.ت چان یه سوال دارم..
ا.ت : هومم.. بگو
ران : از چه تایپ پسرایی خوشت میاد؟
ا.ت :(تایپی که خودتون دوست دارید تصور کنید) تو از چه تایپ دخترایی خوشت میاد؟
ران : *ویژگی های ا.ت رو میگه و...
لایک بالای 30 کامنتا بالای ۲۵
#سناریو #سناریو_انیمه #وانشات_انیمه #فیک #فیکشن #وانشات #ران #ران_هایتانی
#I_was_never_in_love_with_you
~Part 11
ویو ا.ت
با میچانگ میرن یه صحنه جرم رو برسی میکنن و برمیگردن اداره ..
ا.ت : میگم .. میچانگ .. اخیرا بونتن جرمی مرتکب شده یا نه ؟
میچانگ : طی چند هفته اخیر نه .. ولی اگرم جرمی بوده باشه خبرش به این راحتیا پخش نمیشه ..
ا.ت : اوهوم..
میچانگ : حالا چرا اینقدر گیر دادی به بونتن؟؟ اونا کل افراد دولت رو میخرن.. بعید نیست همین رئیس پلیسم جزو اون آدما باشه
ا.ت : خب .. میدونی خیلی راجع بهش کنجکاوم دوست دارم همچی رو دربارشون بدونم
میچانگ : من میگم بهتره زیاد بهش فکر نکنی
ا.ت : باشه باشه .. * میره تو دفترش و پرونده هارو مرتب میکنه که یهو ادوارد میاد تو*
ا.ت : به شما در زدن یاد ندادن جناب؟؟ *لحن عصبانی*
ادوارد : برای وارد شدن به دفترم باید در بزنم؟؟
ا.ت : یک .. سوال منو با سوال جواب نده .. دو .. مگه نمیبینی روی اون در فقط اسم من نوشته شده ..
ادوارد: *یه پوزخند میزنه و یک قدم به ا.ت نزدیک میشه* نگران نباش به زودی اسم منم میاد کنار اسمت خانومی.. * نزدیک تر میشه و دستشو میزاره رو بازوی ا.ت * چطوره بیشتر باهم آشنا شیم؟
*ا.ت محکم دستشو پس میزنه *
ا.ت : علاقه ای به آشناییت با شما ندارم *به ساعت نگاه میکنه* دیگ باید برم .. بای
*از دفترش میاد بیرون با میچانگ خداحافظی میکنه و میره خونه .. لباساشو با لباس و کیف مارک دیور(اسلاید۲) عوض میکنه میکاپشو ترمیم میکنه و به سمت مکان قرارش با ران که یه کافه هست راه میوفته* *(لباس ران اسلاید ۳)
*هردوشون هم زمان میرسن سر قرار *
ا.ت: کنیچیوا
ران : کنیچیوا ا.ت چان *یکی از صندلی هارو میکشه عقب و به ا.ت اشاره میکنه * بفرمائید ..
ا.ت : حیح.. ممنون *میشینه.. رانم روبه روش میشینه*
*گارسون میاد و ازشون سفارش میگیره و هردوشون قهوه تلخ سفارش میدن*
ا.ت : خب.. ران سان میشه یکم درباره بونتن برام توضیح بدید؟
ران : اینقدر رسمی حرف نزن .. راحت باش ، باشه تا سفارشامونو میارن برات توضیح میدم *یسری چیزا رو براش تعریف میکنه *
ا.ت : من فکر میکردم اونا باید ترسناک باشن...
ران : نه .. اونقدرام که میگن ترسناک نیستن
ا.ت : مگ دیدیشون؟
ران : یجورایی آره..
ا.ت : جالبه .. *سفارشاشونو میارن .. یه لحظه ران به پشت سر ا.ت اشاره میکنه *
ران : عه ببین اون چه قشنگه .. *وقتی ا.ت سرشو برگردوند میخواست توی قهوش مواد خواب آور(مثل مورفین) بریزه که پشیمون شد و نریخت*
ا.ت : آره .. قشنگه *سرشو برمیگردونه *
ران : ا.ت چان یه سوال دارم..
ا.ت : هومم.. بگو
ران : از چه تایپ پسرایی خوشت میاد؟
ا.ت :(تایپی که خودتون دوست دارید تصور کنید) تو از چه تایپ دخترایی خوشت میاد؟
ران : *ویژگی های ا.ت رو میگه و...
لایک بالای 30 کامنتا بالای ۲۵
#سناریو #سناریو_انیمه #وانشات_انیمه #فیک #فیکشن #وانشات #ران #ران_هایتانی
۱۱.۸k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.