خونخاص

#خون_خاص
#پارت_۱۱
رادین دستم رو گرفت و بلندم کرد وقتی بلند شدم گفت
رادین_ اماده شو میریم پیش خانوادت
_چی شده؟
رادین_منظور؟🤨
_منظورم اینکه خوب..... چی شده که نظرت عوض شد؟😐
رادین_میخوای پشیمون شم؟🤨
_نه نه نه .. ببخشید الان آماده میشم😒
اماده شدم و رفتیم تو حال رادین اونجا بود
_من میرم آب بخورم اگه میشه بگو آشپزخونه کجاس؟
رادین نشونم داد
_خوب خوب اینجا چی داریم ؟
به قصد برداشتن چاقو امدم حالا چی بردارم
_اها این خوبه
چاقو رو قایم کردم
رادین_کجا موندی؟📢
_اااا.... دارم ... میام امدم
سوار ماشین که شدم چشام رو بست و بیهوشم کرد
بیدار شدم اونم وقتی که جلو یه دروازه بزرگ بودیم
رادین_چه به موقع.
دیدگاه ها (۰)

دوطسرتان یه پارت گذاشتم ولی ۵۰ تایی شیم ۲ تا پارت بعدی رو م...

#خون_خاص#پارت_۱۲چشام رو باز کرد و بعد پیاده شدم ولی دستام بس...

۵۰ تایی ۳ پارت دیگه میزارم

#خون_خاص#پارت_۱۰امروز روز تولد منه نمیخوام زنده باشم .از همه...

#بد_بوی#پارت_۲۰#الینا وقتی همه چی رو واسه مینا تعریف میکنم ب...

My angel (part 13)پشتت رو بهش کردی تا بیشتر از این متوجه خجا...

ای وااااای..ای وااااای...بالاخره یه راه پیدا کردم ادامه داست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط