قسمتی از رمان پارت۹۳
قسمتی از رمان #پارت۹۳
روی تختم نشستم و جواب دادم:
+جانم...
_خونه ای خوشگلم؟
+اره...چند دیقه پیش اومدم تو اتاقم....
_چیشد؟
کسی دیدِت؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
+اره...عمه ی گرامی...
_اذیتت که نکرد؟
+نه...
عصبی بود ولی محمد نذاشت کاری بکنه...منم اومدم تو اتاقم....
صدای نفسای عصبیش رو از پشتِ گوشی میشنیدم....
سرمو به تاج تخت تکیه دادم و اروم صداش زدم:
+شاهین...
_جونم نفسم...
لبامو گاز گرفتم و پلاکه گردنبندم رو تو دستم گرفتم.....
اروم زمزمه کردم:
+دوسِت دارم....
برای چند ثانیه سکوت سنگینی بینمون حکم فرما بود تا اینکه صداش رو شنیدم...
_حیف لیلا...حیف...
متعجب پرسیدم:
+چی حیف؟!
_حیف که پیشم نیستی....وگرنه نشونت میدادم که وقتی منو دیوونه میکنی چه عواقبی در انتظارته....
لبامو گاز گرفتم و ریز ریز خندیدم....
_بخند بخند....
اون موقع که صدای ناله ات رو دراوردم میفهمی....
با این حرفش گردش خون رو تو صورتم حس کردم....
احساس کردم اب داغ از فرق سرم تا کف پاهام ریخت...
+خیلی پررویی شاهین...
با این حرفم شلیک خندش به هوا رفت....
باخنده گفت:
_حالا کجاشو دیدی خانوم خانوما.......
برای اینکه بحث رو عوض کنم گفتم:
+شاهین....
اگه بدونی باهام چیکار کردی...
با لحن نگرانی پرسید:
_چیشده؟
مکثی کردم و اروم گفتم:
+گردنمو کبود کردی نامرد...
با لحنی که معلوم بود به زور جلوی خندش رو گرفته،گفت:
_حقت بود...
جیغ زدم:
+حقم بود دیگه؟
_اخ...گوشم درد گرفت دختر....
اره حقت بود...
با حرص گفتم:
+تلافیشو سرت درمیارم....
خندید و اروم گفت:
_درضمن...
یکم مکث کرد و ادامه داد:
_باید به این کارام عادت کنی...
تو فقط ماله من شو....
گردنت که سهله...
کله تنت رو کبود میکنم....
+میگم وحشی ای میگی نه....
روی تختم نشستم و جواب دادم:
+جانم...
_خونه ای خوشگلم؟
+اره...چند دیقه پیش اومدم تو اتاقم....
_چیشد؟
کسی دیدِت؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
+اره...عمه ی گرامی...
_اذیتت که نکرد؟
+نه...
عصبی بود ولی محمد نذاشت کاری بکنه...منم اومدم تو اتاقم....
صدای نفسای عصبیش رو از پشتِ گوشی میشنیدم....
سرمو به تاج تخت تکیه دادم و اروم صداش زدم:
+شاهین...
_جونم نفسم...
لبامو گاز گرفتم و پلاکه گردنبندم رو تو دستم گرفتم.....
اروم زمزمه کردم:
+دوسِت دارم....
برای چند ثانیه سکوت سنگینی بینمون حکم فرما بود تا اینکه صداش رو شنیدم...
_حیف لیلا...حیف...
متعجب پرسیدم:
+چی حیف؟!
_حیف که پیشم نیستی....وگرنه نشونت میدادم که وقتی منو دیوونه میکنی چه عواقبی در انتظارته....
لبامو گاز گرفتم و ریز ریز خندیدم....
_بخند بخند....
اون موقع که صدای ناله ات رو دراوردم میفهمی....
با این حرفش گردش خون رو تو صورتم حس کردم....
احساس کردم اب داغ از فرق سرم تا کف پاهام ریخت...
+خیلی پررویی شاهین...
با این حرفم شلیک خندش به هوا رفت....
باخنده گفت:
_حالا کجاشو دیدی خانوم خانوما.......
برای اینکه بحث رو عوض کنم گفتم:
+شاهین....
اگه بدونی باهام چیکار کردی...
با لحن نگرانی پرسید:
_چیشده؟
مکثی کردم و اروم گفتم:
+گردنمو کبود کردی نامرد...
با لحنی که معلوم بود به زور جلوی خندش رو گرفته،گفت:
_حقت بود...
جیغ زدم:
+حقم بود دیگه؟
_اخ...گوشم درد گرفت دختر....
اره حقت بود...
با حرص گفتم:
+تلافیشو سرت درمیارم....
خندید و اروم گفت:
_درضمن...
یکم مکث کرد و ادامه داد:
_باید به این کارام عادت کنی...
تو فقط ماله من شو....
گردنت که سهله...
کله تنت رو کبود میکنم....
+میگم وحشی ای میگی نه....
۲.۳k
۲۱ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.