در رویاهایت جایی برایم باز کن

.
در رویاهایت جایی‌ برایم باز کن
اینجا چیزی جز یاد تو نیست
نه که نیست
هست
خنده‌هایت هست، نگاهت هست، نفسهایت هست
اما مال من نیست
زخمهایی که به یادگار گذاشتی کهنه شده اند
صدای ناشناس شب
دو صندلی شکسته، یک میز غرق تماشا
هم خانه‌ام شده اند
بیداری از ابهام دست بر نمی‌‌دارد
و تو از سرم
دعوت کن مرا به خوابی‌ رویایی
در من حسی گسترده است
پر از خیالهای عاشقانه
مثل قطره‌های عذاب روی سرم میریزند
و هر لحظه از نگاه دلم می‌‌چکند
حیرانم از این حس
پرهایاهوترین لحظه‌های زند‌گیم‌ هستند
بگذار
لرزش دلت
فقط
ناقوس قلب مرا به صدا در آورد..

95/8/26
دیدگاه ها (۷)

lخاطره یک پیراهن خالیست که اندازه ی هیچ کس نمی شود باید آوی...

آدمها با دلایل خاص خودشان به زندگی‌ ما وارد می‌شوند !و با دل...

بعضی شب ها باید حافظه ی دلمان را خالی کنیم از آن هایی که هر ...

مرگ سخت است قبولو "دوری" همو بیشتر... "تنهایی"اما عزیزم!قلب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط