کودکی جستی بزد بر لب بوم خونمون
کودکی جستی بزد بر لب بوم خونمون
یادم آمد کودکیم
شیطنت های غریب بچه گیم ...
خم شد ولبخندی نثار من بکرد
من هم از روی محبت
شانه را بالا گرفتم
و به رسم بعضی بزرگان، نیشخندی زدم
او صدایم کرد و باافسوس گفت :
آیا شود روزی منم ابروانم مشکی شود ، قد وبالایم بلند!؟
باد در غب غب کنم
نیشخندی هم زنم بر کودکی مانند تو؟
می شود من هم زمانی یاد این ...کودکی هایم بیفتم
یاد این بالا و پایین رفتن آ؟
من به او گفتم :
که تو باید بری زودتر
اینجا نمون
وقت را نکَش ...
یادم آمد کودکیم
شیطنت های غریب بچه گیم ...
خم شد ولبخندی نثار من بکرد
من هم از روی محبت
شانه را بالا گرفتم
و به رسم بعضی بزرگان، نیشخندی زدم
او صدایم کرد و باافسوس گفت :
آیا شود روزی منم ابروانم مشکی شود ، قد وبالایم بلند!؟
باد در غب غب کنم
نیشخندی هم زنم بر کودکی مانند تو؟
می شود من هم زمانی یاد این ...کودکی هایم بیفتم
یاد این بالا و پایین رفتن آ؟
من به او گفتم :
که تو باید بری زودتر
اینجا نمون
وقت را نکَش ...
۲۹۵
۰۲ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.