هرگز گره ام از علمت وا شدنی نیست

هرگز گره ام از علمت وا شدنی نیست
غیر از تو کسی در دل من جا شدنی نیست

باید تو به من اشک دهی ور نه عزیزم
این چشمه خشکیده که دریا شدنی نیست

هر جا که حسین است همان جاست بهشتم
پس هیچ کجا غیر تو زیبا شدنی نیست

مجنونم و از عمر خودم درک نمودم
یک لحظه بدون غم لیلا شدنی نیست

باید نفسی مرثیه خوانت شده باشد
ور نه دم عیسا که مسیحا شدنی نیست

از نوکر بد هم که بپرسید بگوید
ارباب به خوبی تو پیدا شدنی نیست
دیدگاه ها (۲۳)

"دِلـــــــــــــم"بــاران می خواهــــد..........بــارانی آر...

آن بالا که بودم ، فقط سه پیشنهاد بود. اول گفتند زنی از اهالی...

استاد قرائتی :بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست. گفتم: ...

سید بحرالعلوم (ره ) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط