Killer monster
(Killer monster)
P5
ات: اک بای
صبح روز بعد
ات ویو
ناموسا دیشب خیلی خوب ترسوندمشون بگذریم چاپستیک هامو برداشتم و نودلمو خوردم این روزا خیلی هوس نودل میکنم برای صبحونه رفتم طبقه بالا که آماده شم دیدم یکی از بادیگارد ها داره بهم زنگ میزنه جواب دادم
ات؛ چی شده؟
بادیگارد: امشب گروه نقاب های سیاه میخاد بهمون حم...له کنه
ات: چی؟ به چه جرعتی؟
بادیگارد: مثل اینکه تجهیزات رو زیاد کرده
ات : خیل خب طبق برنامه پیش میریم تا امروز بهتون میگم
بادیگارد: چشم
قط کرد
ات آماده شد و رفت دانشگاه و سر کلاس نشست
جونگ کوک : سلام بلد نیسی
ات: نه تو بلدی کافیه
جونگ کوک : پرو
ات: نیمرو
جونگ کوک:......
لیا: ات خبر داری امشب حم.....له......( داد)
ات پرید وسط حرف لیا
ات: لالا لالای لالا لالا لای لایییی ببند دهن کوفت.ی رو خر
لیا: شت
جونگ کوک : ح...مله؟
ات پرید و دستش رو گذاشت رو دهن کوک و گفت : شات آپ( خفه شو *
کوک که خیلی تعجب کرده بود با دستش نشون داد اوکی و ات آروم گفت: ببین نمیخام جزئیات رو بهت بگم کی باشی اصن فقط هیچی نگو چون اون کسی که میخاد بهم حم..له کنه دخترش اینجاس و نمیدونه من جاسوس گذاشتم افتاد؟
کوک: اوک چون همکاریم شاید بتونم درک کنم و با صدای بلند گفت: امشبببب بهههه ک ات بازو کوک رو نیشگون گرف و گف خفه
استاد اومد ک درس بده منم تو فکر بودم ک استاد گفت خانوم ات حواستون هست؟
ات: نه که چی؟
استاد: گمشو دفتر
ات رفت از بین صندلی ها رد شد
جونگ کوک ویو
استاد خیلی بی احترامی بدی کرد من جا ات بودم پار....ش میکردم که دیدم ات خیلی ریلکس از کنتر صندلی ها رد شد و رفت جلو استاد وایساد و یکدفعههههه
چی شد بنظرتون🗿🗿🤲
P5
ات: اک بای
صبح روز بعد
ات ویو
ناموسا دیشب خیلی خوب ترسوندمشون بگذریم چاپستیک هامو برداشتم و نودلمو خوردم این روزا خیلی هوس نودل میکنم برای صبحونه رفتم طبقه بالا که آماده شم دیدم یکی از بادیگارد ها داره بهم زنگ میزنه جواب دادم
ات؛ چی شده؟
بادیگارد: امشب گروه نقاب های سیاه میخاد بهمون حم...له کنه
ات: چی؟ به چه جرعتی؟
بادیگارد: مثل اینکه تجهیزات رو زیاد کرده
ات : خیل خب طبق برنامه پیش میریم تا امروز بهتون میگم
بادیگارد: چشم
قط کرد
ات آماده شد و رفت دانشگاه و سر کلاس نشست
جونگ کوک : سلام بلد نیسی
ات: نه تو بلدی کافیه
جونگ کوک : پرو
ات: نیمرو
جونگ کوک:......
لیا: ات خبر داری امشب حم.....له......( داد)
ات پرید وسط حرف لیا
ات: لالا لالای لالا لالا لای لایییی ببند دهن کوفت.ی رو خر
لیا: شت
جونگ کوک : ح...مله؟
ات پرید و دستش رو گذاشت رو دهن کوک و گفت : شات آپ( خفه شو *
کوک که خیلی تعجب کرده بود با دستش نشون داد اوکی و ات آروم گفت: ببین نمیخام جزئیات رو بهت بگم کی باشی اصن فقط هیچی نگو چون اون کسی که میخاد بهم حم..له کنه دخترش اینجاس و نمیدونه من جاسوس گذاشتم افتاد؟
کوک: اوک چون همکاریم شاید بتونم درک کنم و با صدای بلند گفت: امشبببب بهههه ک ات بازو کوک رو نیشگون گرف و گف خفه
استاد اومد ک درس بده منم تو فکر بودم ک استاد گفت خانوم ات حواستون هست؟
ات: نه که چی؟
استاد: گمشو دفتر
ات رفت از بین صندلی ها رد شد
جونگ کوک ویو
استاد خیلی بی احترامی بدی کرد من جا ات بودم پار....ش میکردم که دیدم ات خیلی ریلکس از کنتر صندلی ها رد شد و رفت جلو استاد وایساد و یکدفعههههه
چی شد بنظرتون🗿🗿🤲
- ۹.۳k
- ۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط