.
.
....نان داغ با ادبیات روس
نان داغ صبح با#تولستوی
نویسنده ی معروف روس
.
.
الیشا نان را به پسر داد ؛ پسر چون بوی نان شنید ؛ دستش را دراز کرد ؛ با دو دست کوچکش نان را گرفت و چنان گاز زد که بینی اش ؛ در تکه ی کلفت نان گم شد.دختر بچه ؛ از پشت بخاری بیرون آمد ؛ به نان خیره شد؛ الیشا یک تکه نان هم به او داد ؛ بعد هم یک قطعه برید و داد به پیرزن که شروع به جویدن آن کرد....الیشا گفت :میبینید؛ داریم نان میخوریم !...خوشبختی همین است...قصه ی#دو_پیرمرد
#لیون_تولستوی
.
.
گاه کوچکترین نعمتها ؛ بزرگترین موهبتهای زندگی ست....#چیستایثربی
#ادبیات
#نان
#صبحانه
#ادبیات_روس
#بیست_و_سه_قصه
#تولستوی
ترجمه :
#همایون_صنعتی_زاده
.
.
. .
....نان داغ با ادبیات روس
نان داغ صبح با#تولستوی
نویسنده ی معروف روس
.
.
الیشا نان را به پسر داد ؛ پسر چون بوی نان شنید ؛ دستش را دراز کرد ؛ با دو دست کوچکش نان را گرفت و چنان گاز زد که بینی اش ؛ در تکه ی کلفت نان گم شد.دختر بچه ؛ از پشت بخاری بیرون آمد ؛ به نان خیره شد؛ الیشا یک تکه نان هم به او داد ؛ بعد هم یک قطعه برید و داد به پیرزن که شروع به جویدن آن کرد....الیشا گفت :میبینید؛ داریم نان میخوریم !...خوشبختی همین است...قصه ی#دو_پیرمرد
#لیون_تولستوی
.
.
گاه کوچکترین نعمتها ؛ بزرگترین موهبتهای زندگی ست....#چیستایثربی
#ادبیات
#نان
#صبحانه
#ادبیات_روس
#بیست_و_سه_قصه
#تولستوی
ترجمه :
#همایون_صنعتی_زاده
.
.
. .
۱.۱k
۱۸ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.