رمان گرگینه من
p³³
کوک : وقتی صدای من یک دقیقه گوش بدی میتونی ذهن منو بخونی منم ذهن تورو میخونم راه رو بلدم به راه خونه فک میکنم...میتونی از این طریق برگردی
ات : اوک...چشم هامو بستم کوک کمی حرف زد..تونستم ذهنش رو بخونم...اونم ذهن منو خونده بود...حدود ⁴⁰ مین بعد راه رفتم موبایلم شارژش کم شده بود..²⁰ درصد بود...کمی رفتم جلو یکی رو دیدم همه جا تاریک بود یکم ترسیدم.....ت..تو کی ه..هستی؟!
ته : منم ات
ات : تو اسم منو از کجا میدونی؟!...کی هستی؟!...
ته : آت عزیزم منم ته
ات : ته؟!...یعنی واقعا ته بود؟!..چرا نزدیک نمیومد...تو فکر بودم که موبایلم زنگ زد...
کوک : آت گوشاتو بگیر...اون ته نیست...اونجا جنگل توهمه اگه به حرفاش گوش کنی توی اون جنگل زندانی میشی...
ات : ب..باش
کوک : وقتی صدای من یک دقیقه گوش بدی میتونی ذهن منو بخونی منم ذهن تورو میخونم راه رو بلدم به راه خونه فک میکنم...میتونی از این طریق برگردی
ات : اوک...چشم هامو بستم کوک کمی حرف زد..تونستم ذهنش رو بخونم...اونم ذهن منو خونده بود...حدود ⁴⁰ مین بعد راه رفتم موبایلم شارژش کم شده بود..²⁰ درصد بود...کمی رفتم جلو یکی رو دیدم همه جا تاریک بود یکم ترسیدم.....ت..تو کی ه..هستی؟!
ته : منم ات
ات : تو اسم منو از کجا میدونی؟!...کی هستی؟!...
ته : آت عزیزم منم ته
ات : ته؟!...یعنی واقعا ته بود؟!..چرا نزدیک نمیومد...تو فکر بودم که موبایلم زنگ زد...
کوک : آت گوشاتو بگیر...اون ته نیست...اونجا جنگل توهمه اگه به حرفاش گوش کنی توی اون جنگل زندانی میشی...
ات : ب..باش
- ۵.۵k
- ۰۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط