گناه آلود pt 3

یونگی: خانم مانوبان...اول از همه مرگ آقای کوی رو تسلیت میگم ایشون مرد خوبی بودن
لیسا: ممنونم
یونگی: فک میکنم بدونید دلیلتون اینجا بودنتون چیه درسته؟
لیسا: بله رئیسم وصیت کرده بودن بعد از مرگشون اگه باند در حال فروپاشی بود از اونجا خارج شم
یونگی: شما سفارش شده ی آقای کوی هستید فک نمی کنم کم چیزی باشه
- جونگ کوک متوجه شده بود که لیسا قراره عضو جدید باند باشه و به هیچ عنوان از این موضوع خوشحال نبود چون نه تنها قرار نبود فقط یک عضو عادی باشه بلکه اون یه زن بود و این بیشتر از هرچیزی جونگ کوک رو نگران میکرد، برای همین دستش رو بالا برد و از یونگی اجازه ی صحبت گرفت
جونگ کوک:سرفه ی تصنعی*
یونگی: بگو جئون‌.
جونگ کوک: میتونم چند لحظه بیرون باهاتون صحبت کنم؟
یونگی نگاهی با چشم های ریز شده و چشم قره به جونگ کوک رفت و از جاش بلند شد و در حال که آستین های پیراهنش رو بالا میداد روبه جیمین کرد
یونگی: پارک. خانم رو با قوانین و اعضا آشنا کن تا ما برمیگردیم،عذرخواهی میکنم خانم.
جونگ کوک: قرار نبود پای هیچ زن دیگه ای در کار نباشه؟!
یونگی: نمی تونستم سفارش کوی رو رد کنم
جونگ کوک: یونگیا تو حالیت نیست کار ما چقدر خطرناکه ثانیا همین جوریش جیسو کلی در خطره اون وقت تو
یونگی: خب اون زنمه چی کار می تونم بکنم؟ بعدشم یه جوری صحبت می‌کنی انگار من نمی دونم دارم چی کار میکنم...این دختره نفوذ زیادی داره سودش از ضررش بیشتره
جونگ کوک:من فقط نمی خوام تاریخ یه بار دیگه تکرار شه
یونگی: به تهیونگ نگفتی بیاد؟؟؟؟
جونگ کوک: تو برو داخل من میرم دنبالش
یونگی بدون حرف دیگه وارد اتاق شد و به ادامه ی جلسه پرداخت و جونگ کوک راهش و به سمت اتاق تهیونگ کج کرد
خیالاتش هنوز اذیتش میکرد ولی آدمی نبود که اجازه بده کنترلش کنن. تو همین فکر بود که از صدای انفجار روی زمین نشست و سریع گوشیش رو برداشت شماره ی تهیونگ رو گرفت و به سمت اتاقش دوید...
جونگ کوک: تهیونگگگگگگ
- تهیونگ با سر و صورتی خونه جلوی در روی یک زانو بود و به زمین خیره شده بود و نفس نفس میزد یک دستش تکیه گاه زمین و دست دیگه اش رو کلت کمری اش بود و اونو از کمربندش جدا کرد و کنار دیوار سنگر گرفت
جونگ کوک به سرعت آژیر خطر رو به صدا در آورد و کنار تهیونگ ایستاد
جونگ کوک: حالت خوبه؟
تهیونگ: بازم سلیطه ی مزاحم
جونگ کوک: کسی تو اتاقه؟
تهیونگ: نمی دونم دود کل اتاقو گرفته
جونگ کوک: به تلفنت مربوط میشه؟
فلش بک نیم ساعت پیش/
تهیونگ: رو بقیه رو صدا کن منم میام
عصبی به حیاط خیره شده بود و هر بوقی که باعث بیشتر منتظر بودنش میشد کلافه اش میکرد و بالاخره بعد از چند بوق صدای لرزانی پشت تلفن جواب داد
+ا...الو؟
-منم
+ت...تهیونگ تویی؟؟؟
-گوشی رو بده بهش
+نمی تونم...این..اینجا نیستش
دیدگاه ها (۲)

گناه آلود pt4

چندتا پس زمینه خوشگل

دورت بگردم جیمیناااااا

می توانم این آهنگ نامجون رو بپرستم

black flower(p,317)

ارمان عشق و نفرت پارت 5صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پ...

تبلیغات رمان نفرین شده ات : من ! ... می تونم ؟ رزی : دختره ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط