گناه آلود pt4
- خیلی خب صدات در نیاد تا بیام پیشت
#او او یکم دیره جنابه کیم(صدای بوق)
تهیونگ: لعنت بهت
تهیونگ با تموم سرعت به سمت در رفت ولی با صدای در زدنی که. از سمت پنجره می اومد ایستاد و زنی لاغر اندام با موهای طلایی و و ریموتی در دست دید
دختر در حال تکان دادن دستش برای مرد بود و مستقیم همون دست رو روی دکمه ی قرمز رنگ ریموت گذاشت و خودش از پنجره به پایین پرید
اتاق منفجر و دود کل اون قسمت از عمارت رو گرفت
پایان فلش بک/
تهیونگ: صد در صد
یونگی: چی شده؟؟؟
تهیونگ: گروگان و گلدن این دور و برن
صدای بلند جیغ*
چشمای تهیونگ گرد شد بدون کوچک ترین مکثی وارد اتاق ویران شده شد و از طبقه ی دوم پرید داخل حیاط
جونگ کوک: مرتیکه ی...
جونگ کوک به دنبال تهیونگ همین کار رو کرد و یونگی دستور آماده سازی ماشین رو داد همه به سمت ماشین رفتن
روزی: اوپا خوشحالم میبینمت
تهیونگ: اینجا چه غلطی می کنی چجوری اومدی اینجا؟
روزی: چرا آنقدر خشن؟ خواهر عزیز دور دونتو آوردم
تهیونگ: دست کثیفت به خواهرم بخوره قعطش میکنم
خون جلوی چشم های تهیونگ رو گرفته بود هیچ جوره نمی تونست خودش رو کنترل کنه و مطمئنن اگه جونگ کوک اونجا نبود رزی کشته میشد
جونگ کوک: هیونگ نه الان نه
رزی با لوندی تمام سوار کامیون شد و از حیاط خارج شد همزمان با باز کردن در کانتر کامیون سرعتش رو افزایش داد
خواهر تهیونگ نزدیک لبه ی کامیون به صندلی بسته شده بود و با چشم های اشک آلود به برادرش خیره شد و برادرش کاری جز خیره شدن انجام نمی داد
جیمین: هیونگ بیا بالا
جونگ کوک و تهیونگ سوار لیموزین مشکی رنگ شدن و به دنبال کامیون راه افتادن
تو ماشین/
کسی جرئت صحبت نداشت رئیس باند عصبانی از دست یکی از اعضا و همون عضو عصبی و مظطرب به خاطر در خطر بودن خواهرش
لیسا: قربان داره میره تو جاده خاکی
یونگی: هرجا میره دنبالش برو
جیسو: من جی پی اس و خشابه هارو آوردم تهیونگا این چی پی اس رو بزن به یقه ی لباست کوک تو هم همین طور
کوک: ممنون
یونگی: از پشت به لاستیک اش شلیک میکنیم که مجبور شه وایسه
تهیونگ: کافی ماشین به اون گندگی برو رو یه دست انداز تا خواهرم پرت شه پایین اونوقت تو میگی بزنیم پنچرش کنیم؟؟؟
یونگی: راه حل بهتری داری؟؟؟
جیمین: داره میبرتمون سمت شهر
یونگی: لیسا از پشت بچسب بهش
لیسا: بله
جیمین: من میتونم برم رو کاپوت بگیرمش
کوک: چرا چرت و پرت میگی؟
جیسو: از سانروف برید روی سقف ماشین لیسا میره کنار ماشین وایمیسه شما بپرید داخل کامیون
و بکشیدش داخل که نیوفته
جونگ کوک و تهیونگ چهار دست و پا روی سانروف بودن و لیسا شونه به شونه ی ماشین حرکت میکرد جونگ کوک میله ی در رو گرفت و نگاهی به چشم های ترسیده ی دخترک کرد
جونگ کوک: سرتو بیار پایین
#او او یکم دیره جنابه کیم(صدای بوق)
تهیونگ: لعنت بهت
تهیونگ با تموم سرعت به سمت در رفت ولی با صدای در زدنی که. از سمت پنجره می اومد ایستاد و زنی لاغر اندام با موهای طلایی و و ریموتی در دست دید
دختر در حال تکان دادن دستش برای مرد بود و مستقیم همون دست رو روی دکمه ی قرمز رنگ ریموت گذاشت و خودش از پنجره به پایین پرید
اتاق منفجر و دود کل اون قسمت از عمارت رو گرفت
پایان فلش بک/
تهیونگ: صد در صد
یونگی: چی شده؟؟؟
تهیونگ: گروگان و گلدن این دور و برن
صدای بلند جیغ*
چشمای تهیونگ گرد شد بدون کوچک ترین مکثی وارد اتاق ویران شده شد و از طبقه ی دوم پرید داخل حیاط
جونگ کوک: مرتیکه ی...
جونگ کوک به دنبال تهیونگ همین کار رو کرد و یونگی دستور آماده سازی ماشین رو داد همه به سمت ماشین رفتن
روزی: اوپا خوشحالم میبینمت
تهیونگ: اینجا چه غلطی می کنی چجوری اومدی اینجا؟
روزی: چرا آنقدر خشن؟ خواهر عزیز دور دونتو آوردم
تهیونگ: دست کثیفت به خواهرم بخوره قعطش میکنم
خون جلوی چشم های تهیونگ رو گرفته بود هیچ جوره نمی تونست خودش رو کنترل کنه و مطمئنن اگه جونگ کوک اونجا نبود رزی کشته میشد
جونگ کوک: هیونگ نه الان نه
رزی با لوندی تمام سوار کامیون شد و از حیاط خارج شد همزمان با باز کردن در کانتر کامیون سرعتش رو افزایش داد
خواهر تهیونگ نزدیک لبه ی کامیون به صندلی بسته شده بود و با چشم های اشک آلود به برادرش خیره شد و برادرش کاری جز خیره شدن انجام نمی داد
جیمین: هیونگ بیا بالا
جونگ کوک و تهیونگ سوار لیموزین مشکی رنگ شدن و به دنبال کامیون راه افتادن
تو ماشین/
کسی جرئت صحبت نداشت رئیس باند عصبانی از دست یکی از اعضا و همون عضو عصبی و مظطرب به خاطر در خطر بودن خواهرش
لیسا: قربان داره میره تو جاده خاکی
یونگی: هرجا میره دنبالش برو
جیسو: من جی پی اس و خشابه هارو آوردم تهیونگا این چی پی اس رو بزن به یقه ی لباست کوک تو هم همین طور
کوک: ممنون
یونگی: از پشت به لاستیک اش شلیک میکنیم که مجبور شه وایسه
تهیونگ: کافی ماشین به اون گندگی برو رو یه دست انداز تا خواهرم پرت شه پایین اونوقت تو میگی بزنیم پنچرش کنیم؟؟؟
یونگی: راه حل بهتری داری؟؟؟
جیمین: داره میبرتمون سمت شهر
یونگی: لیسا از پشت بچسب بهش
لیسا: بله
جیمین: من میتونم برم رو کاپوت بگیرمش
کوک: چرا چرت و پرت میگی؟
جیسو: از سانروف برید روی سقف ماشین لیسا میره کنار ماشین وایمیسه شما بپرید داخل کامیون
و بکشیدش داخل که نیوفته
جونگ کوک و تهیونگ چهار دست و پا روی سانروف بودن و لیسا شونه به شونه ی ماشین حرکت میکرد جونگ کوک میله ی در رو گرفت و نگاهی به چشم های ترسیده ی دخترک کرد
جونگ کوک: سرتو بیار پایین
- ۲.۸k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط