قلبمغرور

#قلب_مغرور_۱۶

دیانا=خیلی خوابم میومد رفتم خوابیدم
بعد اینکه با دیانا حرف زدم یکم با گوشی ور رفتم بعد خوابیدم
فردا صبح رفتیم کافه بچه ها فیلم. گرفتن و تموم شد رفتیم خونه
#چهار_ماه_بعد
از خواب پاشدم رفتم حموم بعد رفتم حاضر شدم و رفتم سراغ دیانا
دیا.چه عجب آقا بلاخره اومدی خیلی وقته منتظرم
ارس.چه عجب بلاخره یروز زود تر از من اومدی بیرون
دیا.نمک نریز بیا بریم
نشست تو ماشین و راه افتادیم
ارس.دیانا فکر کردی چجوری به بچه ها بگیم که رل زدیم
دیا.مگه ۴ماه گذشته
ارس.آره
دیا.چقد زود
رسیدیم پارک به بچه ها سلام دادیم نیکا گفت نمیخواد بگید
بچه ها.چیو بگن
نیکا. بابا اینا رل زدن
رضا.کیا
نیکا.بابا دیانا و ارسلان
مهراب.اوم مبارکه بیاید وسط قرش بدیم
ارس.نمک نریز مهراب
مهراب.باش
ممد.خوب مبارکه
ارس.مرسی
دیا.ممنونم بچه ها
دیدگاه ها (۱)

#قلب_مغرور_۱۷ارس.خب بچه ها چیکار کنیم نیکا.راستی یه ویز دیگه...

هی دلم گرفته (╯︵╰,)

قلب_مغرور_۱۵دیانا=زنگ زدم اسنپ اومد سوار ماشین شدم و رفتم خ...

قلب_مغرور_۱۴دیا.شب بخیردوباره طبق معمول ساعت ۱:٠٠ظهر بیدار ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط