شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت

شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت
شعر کبوتر با کبوتر باز .... یادش رفت

پرواز گیسوی رهایت را کبوتر دید
شرمنده شد از کار خود ، پرواز یادش رفت

چشمان تو مانند دریایی جدا از هم
موسی تو را وقتی که دید اعجاز یادش رفت

عطر تنت خوش بو تر از باغ ارم ... حافظ
با عطر تو مجنون شد و شیراز یادش رفت

حتی بنان از دوریت دلتنگ و محزون است
بغضی گلویش را گرفت .... آواز یادش رفت..

#محمد_شیخی
•┈••✾~🍃 ❣ 🍃 ~✾••┈•
دیدگاه ها (۲۲)

ﺑﺎﺗﻮﺍَﻡﻋﺸﻖ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻱ ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ ِﻣﻦﺑﺎﺗﻮﺍَﻡﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻭ ﭘﺮﻳﺸ...

زن ڪه بـاشی مهریه ات آب هم ڪه باشد، قاضی جیره بندی اش میڪند...

حوضِ آب خالے ام، در پاےِ ماه افتاده امآنقـَـدر مـاهے کہ در ب...

آسمانم سراسر تاریک است▪ ️وقتی نباشی دیگر چه فرق می کند ماه ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط