در قدح عکس تو یا گل در گلاب افتاده است

در قدح عکس تو یا گل در گلاب افتاده است؟
مهر در آیینه یا آتش در آب افتاده است؟
بادهٔ روشن دمی از دست ساقی دور نیست
ماه امشب همنشین با آفتاب افتاده است
خفته از مستی به دامان ترم آن لاله‌روی
برق از گرمی در آغوش سحاب افتاده است
در هوای مردمی از کید مردم سوختیم
در دل ما آتش از موج سراب افتاده است
طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید
از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است
آسمان در حیرت از بالانشینیهای ماست
بحر در اندیشه از کار حباب افتاده است
گوشهٔ عزلت بود سرمنزل عزت رهی
گنج گوهر بین که در کنج خراب افتاده است
رهی معیری
دیدگاه ها (۴)

آلبر کامو. نویسنده ی مورد علاقه ی من

فاضل نظری:هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزارچنین چرا دلتنگم؟...

"کریستن دی لارسن” "انسان سالم"کینه نمی ورزد،دوست می دارد،خج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط