پسر : سلام عزیزم، چطوری؟
پسر : سلام عزیزم، چطوری؟
دختر : سلام گلم، خیلی بد (با صدای پر از بغض و ناراحت)
پسر :چی شده؟
دختر : باید جدا بشیم
پسر : چراااااا؟
دختر: یه خانواده ای من رو پسندیدن واسه پسرشون. خانواده منم راضین ( شروع کرد به گریه
کردن) الانم باید ازت تشکر کنم بخاطر همه چیز و باید برم خونه چون مادر پسره اومده میخواد من
رو ببینه...
پسر : اشکات رو پاک کن...تا بهتر جلو چشم بیای... چون مادرم نمیخواد عروسش رو غمگین
ببینه...
دختر : سلام گلم، خیلی بد (با صدای پر از بغض و ناراحت)
پسر :چی شده؟
دختر : باید جدا بشیم
پسر : چراااااا؟
دختر: یه خانواده ای من رو پسندیدن واسه پسرشون. خانواده منم راضین ( شروع کرد به گریه
کردن) الانم باید ازت تشکر کنم بخاطر همه چیز و باید برم خونه چون مادر پسره اومده میخواد من
رو ببینه...
پسر : اشکات رو پاک کن...تا بهتر جلو چشم بیای... چون مادرم نمیخواد عروسش رو غمگین
ببینه...
۱۰.۷k
۰۳ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.