تو دلت سنگ و دلم چشم به در دوخته است

تو دلت سنگ و دلم چشم به در دوخته است
نزن آتش به درختی که خودش سوخته است

به خدا رسم وفـــــا نیست ، دلی را ببـــری
که وفا را ، خودش از محضــرت آموخته است

چه بگویم به خـــدایت ، که جهان باخبر است
که در این دل چــه حریقی که برافروخته است

گل من سرکش و زیباست ،دل آراست ،ولی
حیـف ! در سینه جفا و ستم اندوخته است

قصد او چیست؟ ، که عمری به اسارت ببرد؟
یوسفی را که به صد قافله نفروخته است؟
#محسن_نظری🍂
دیدگاه ها (۱)

من آمده ام فاتح دنیای تو باشمتا گام نخستین به بلندای تو باشم...

دور از نشاط ھستی و غوغای زندگی دل با سکوت و خلوت غم خو گرفته...

شب قضیه اش فرق می کندشب ها زیر سقف خانه های شهرنه اثری از تظ...

علی کشاورز:ما تهِ تمامِ دوست داشتن ها را رفته اییماینقدر نگو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط