ویلی تو اینجا چکار می کنی

ویلی: تو اینجا چکار می کنی؟
- چارلی: خوابم نمی بُرد. قلبم داشت آتیش می گرفت.
+ ویلی: خب، معلومه غذا خوردن بلد نیستی. باید یه چیزی راجع به ویتامین و این حرف‌ها یاد بگیری.
- چارلی: اون ویتامین‌ها چه فایده ای داره؟
+ ویلی: اونا استخوناتو درست می کنن.
- چارلی: آره، امّا قلبِ آدم که استخون نیست...

آرتور میلر
| مرگ فروشنده |



این روزهای خیلی خیلی خیلی کذایی)۱۴ . ۹ . ۰۰
دیدگاه ها (۱)

این‌جا مقصد نیست. آغاز هم نیست. فقط گریزی‌ست برای حرف زدن با...

ما هیچگاه هیچکس را از دست نمی دهیم !بلکه فقط رابطه هایمان تغ...

هر چند احمقانه، ولی بخشی از وجودم از این حقیقت به درد آمده ب...

دلِ بی در و بی سر و بی تن هر که روم چون بر درچون بر در بی در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط