دل بی در و بی سر و بی تن هر که روم چون بر ...

دلِ بی در و بی سر و بی تن هر که روم چون بر در
چون بر در بی درش همه پیکر من ره بندش
به جگر همه آتش و زهر …
دیدگاه ها (۳)

هر چند احمقانه، ولی بخشی از وجودم از این حقیقت به درد آمده ب...

ویلی: تو اینجا چکار می کنی؟- چارلی: خوابم نمی بُرد. قلبم داش...

از اَس‍ب ک بیوفتی اَسیرسَرزنش خواهی شداین قانون آدمهاست به د...

اوج فلسفه در چیست؟در گُلیست که به راننده تاکسیم دادم؟در پدری...

«"بسمِ ربِّ الصَّبرِ الجَمیل"» مینویسم برای توای کوه صبر#زین...

همه شب به کویت آیم به بهانه‌ی گداییکه مگر شبی ز رحمت به رخم ...

با من از عشق بگوگستاخ و سنگدل میخوانیمانگاه که کلام کسالت با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط