بی تو مانندم به باغی که بهارش رفته باشد

بی تو مانندم به باغی که بهارش رفته باشد
چون پرستویی که جفتِ بیقرارش رفته باشد
درکی از حالِ خرابم، بیش وکم دارد کسی که
بیخبر یک شب عزیزی، از کنارش رفته باشد
طعمِ تلخِ بی نصیبی، از نشاط و زندگی را
میچشد آن شاخه‌ای که برگ‌وبارش رفته باشد
درد یعنی اینکه مجنون از سفر با شوقِ بسیار
میرسد وقتی که لیلی، از دیارش رفته باشد
بینوا قلبی که شادی از جهانش پر کشیده
بینواتر آنکه عشق از روزگارش رفته باشد
احتیاجی نیست از اندوهِ خود چیزی بگویم
غربتم را میشناسد، هر که یارش رفته باشد...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

عشق هرگز مثل آن چیزی که می‌گفتند نیستبندِ قلبم پاره و دستم ب...

غیر اندیشه تو در سر من چیزی نیستاین قدر تند نرو ، محض خداوند...

فدای چشم قشنگت تمام بود و نبودمﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﮐﻪ ﺳﺮﻭﺩﻡ ﺑﻔﮑﺮ ﭼﺸﻢ ...

بارپروگارا دراین شبهای عزیز تقدیرمان را زیبا بنویس🌸مابه قلم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط