پارت۵۹
پارت۵۹
ارامشی برای حس تو
ویو کوک
....رفتم تو اشپزخونه که با دیدن کلی غذا مخصوصا کوکی و شیرموز کلی ذوق کردم...یه راست رفتم سمت شیرموز و کوکیا که ا.ت اومد جلوم و گفت
- الان نمیشه بخوری اول غذا بخور بچه نشو کوکی جونم(لبخند)
+....ولی...(انگشتشو گذاشت رو ل/بم وحرفم و قطع کرد )
- ولی و اما و اگر نداریم دیگه کوکی جونم(لبخند)
+ هوفففف...(رفتم نشستم رو صندلی و شروع کردم غذا خوردن)
- (نشستم کنارش و غذا خوردم بعد ۲۰ مین که غذامون تموم شد دیگه بلند شدم و ظرفارو جمع کردمو شستم .....اوپا هم دستاشو شست و رفت تو اتاق کارش اما بعد ۴۰ مین که داشتم تو گوشیم ور میرفتم و با بچه ها ی دانشگاه حرف میزدم صدام زد)
+ بیبییییییییییییی(کمی بلند)
-(گوشیمو گذاشتم رو میز تو اشپز خونه و شیرموز و کوکیا رو بردم و رفتم تو اتاق کارش و گذاشتمشون رو میزش) جونم کوکی(لبخند)
+بیا بغلم بیبم(لبخند)
- (نشستم بغلش جوری که چشم تو چشم هم بودیم)جونم(لبخند)(دستامو پشت گرد/نش انداختم)
+ (دستمو رو رو/ناش گذاشتم) حالت خوبه زندگیم؟
- اله خوب شدم ددی(کیوت و لبخند)
+( دستمو پشت گرد/نش بردم و م/کی از ل/باش گرفتم ) اومممم خوشمزن(کیوت)
-(کمی خنده و خجالت)
+ (کمی خنده)خب دانشگاه چطور بود؟
- عالیییی بود...راستی...پدرجون(بابای کوک) گف هفته دیگه همه خونشون دعوتیم ....یعنی من و تو و اوما و اپام داداشم و اجیم و حتی تهیونگ با میسو چون خیلی اسرار کرد بیاد حالا شاید با دوس پسرش هم بیاد..بعد گف خودش به همه زنگ میزنه دعوتشون میکنه(لبخند)
+ چه خوب(لبخند)(نگاهی به شیرموز و کوکیا انداختم) خوب شد یادم اومد خانم جئون چیشده امروز بهم میگی کوکی(تعجب و کیوت)
- (کمی خنده) وقتی کوکیا رو میبینم یا اسمشون میاد یادت میوفتم ..تازشم مگه بده ددی؟!
+ نه بد نیس بیبی فقط ددی رو بیشتر دوس دارم(کمی خنده)....
-(از بغلش بلند شدمو نشستم کنارش رو صندلی و شروع کردیم به خوردن....منم بلندشدم وسایل درسمو اوردم نشستم کنارشو شروع کردم درس خوندن اونم به کاراش میرسید با لپ تاب.....تا عصر همش راجب شرکتشو دانشگاهو اینا حرف میزدیم و کارذمونو میکردیم.....بلندشدم و رفتم یه شام به کمک ددی درست کردم.....بعد۱ساعت غذامون درست شد....ساعت۸ بود داشتم میزو میچیدم که زنگ در خورد ....ددی رفت درو باز کرد ....تهیونگ بود
+سلااام هیونگگگگ(همو بغل کردیم)(لبخند)
/ سللاااممم جونگکوکیی(لبخند)
- (رفتم سمتشون)سلامم تهیونگ خوش اومدی....بیاین غذا
/ واقعا ببخشید وقته غذا اومدم(لبخند)
+این چه حرفیه بیا این دست پخت منو بیبمهااا(کمی خنده)
/ (کمی خنده) عه زن داداش مگه اشپزی هم بلدی؟
- معلومه(کمی باغرور و لبخند)(رفتیم سر میزو غذا خوردیم....بعد۲۵مین غذامون تموم شد)
/ عااا..واقعا غذا خوشمزه بود ...ممنون بابت غذا(لبخند)
- خوشحالم که خوشت اومد ولی دد...چیز کوکی جونمم کمک کرد(لبخند ضایع)( ا.ته احمق برای بار هزارم داری فراموش میکنی هی سوتی میدی)
+(خنده)
/ به هر حال ممنون(کمی خنده).....
- ( لبخند)(ددی و تهیونگ رفتم رو کناپه نشستن و راجب شرکت حرف زدن منم ظرفارو شستمو رفتم پیششون که ددی گفت)
+ بیا بغلم کارت دارم بیبیم(لبخند)
- ......اخه (ددی کشیدم بغلش)(معزب و خجالت)
+(بغلش کردم) بیب میای بریم بیرون...با تهیونگ(لبخند)
- ا..اره(خجالت)
+ پس برو اماده شو(لبخند)
- فقط.....کجا میریم؟!(خجالت)
/ فروشگاه بزرگ سئول!(لبخند)
ـ واقعااااااا؟!(ذوق)
/+ بلههه(لبخند)
-(سریع بلند شدم رفتم تو اتاق که لباسامو عوض کنم.....درو پشت سرم بستم که در دوباره باز شدو ددی اومد داخل و در و بست و......
حمایت لاوامممم !
میدونم این پارتو بد نوشتم ..ببخشید کیوتام!!
ارامشی برای حس تو
ویو کوک
....رفتم تو اشپزخونه که با دیدن کلی غذا مخصوصا کوکی و شیرموز کلی ذوق کردم...یه راست رفتم سمت شیرموز و کوکیا که ا.ت اومد جلوم و گفت
- الان نمیشه بخوری اول غذا بخور بچه نشو کوکی جونم(لبخند)
+....ولی...(انگشتشو گذاشت رو ل/بم وحرفم و قطع کرد )
- ولی و اما و اگر نداریم دیگه کوکی جونم(لبخند)
+ هوفففف...(رفتم نشستم رو صندلی و شروع کردم غذا خوردن)
- (نشستم کنارش و غذا خوردم بعد ۲۰ مین که غذامون تموم شد دیگه بلند شدم و ظرفارو جمع کردمو شستم .....اوپا هم دستاشو شست و رفت تو اتاق کارش اما بعد ۴۰ مین که داشتم تو گوشیم ور میرفتم و با بچه ها ی دانشگاه حرف میزدم صدام زد)
+ بیبییییییییییییی(کمی بلند)
-(گوشیمو گذاشتم رو میز تو اشپز خونه و شیرموز و کوکیا رو بردم و رفتم تو اتاق کارش و گذاشتمشون رو میزش) جونم کوکی(لبخند)
+بیا بغلم بیبم(لبخند)
- (نشستم بغلش جوری که چشم تو چشم هم بودیم)جونم(لبخند)(دستامو پشت گرد/نش انداختم)
+ (دستمو رو رو/ناش گذاشتم) حالت خوبه زندگیم؟
- اله خوب شدم ددی(کیوت و لبخند)
+( دستمو پشت گرد/نش بردم و م/کی از ل/باش گرفتم ) اومممم خوشمزن(کیوت)
-(کمی خنده و خجالت)
+ (کمی خنده)خب دانشگاه چطور بود؟
- عالیییی بود...راستی...پدرجون(بابای کوک) گف هفته دیگه همه خونشون دعوتیم ....یعنی من و تو و اوما و اپام داداشم و اجیم و حتی تهیونگ با میسو چون خیلی اسرار کرد بیاد حالا شاید با دوس پسرش هم بیاد..بعد گف خودش به همه زنگ میزنه دعوتشون میکنه(لبخند)
+ چه خوب(لبخند)(نگاهی به شیرموز و کوکیا انداختم) خوب شد یادم اومد خانم جئون چیشده امروز بهم میگی کوکی(تعجب و کیوت)
- (کمی خنده) وقتی کوکیا رو میبینم یا اسمشون میاد یادت میوفتم ..تازشم مگه بده ددی؟!
+ نه بد نیس بیبی فقط ددی رو بیشتر دوس دارم(کمی خنده)....
-(از بغلش بلند شدمو نشستم کنارش رو صندلی و شروع کردیم به خوردن....منم بلندشدم وسایل درسمو اوردم نشستم کنارشو شروع کردم درس خوندن اونم به کاراش میرسید با لپ تاب.....تا عصر همش راجب شرکتشو دانشگاهو اینا حرف میزدیم و کارذمونو میکردیم.....بلندشدم و رفتم یه شام به کمک ددی درست کردم.....بعد۱ساعت غذامون درست شد....ساعت۸ بود داشتم میزو میچیدم که زنگ در خورد ....ددی رفت درو باز کرد ....تهیونگ بود
+سلااام هیونگگگگ(همو بغل کردیم)(لبخند)
/ سللاااممم جونگکوکیی(لبخند)
- (رفتم سمتشون)سلامم تهیونگ خوش اومدی....بیاین غذا
/ واقعا ببخشید وقته غذا اومدم(لبخند)
+این چه حرفیه بیا این دست پخت منو بیبمهااا(کمی خنده)
/ (کمی خنده) عه زن داداش مگه اشپزی هم بلدی؟
- معلومه(کمی باغرور و لبخند)(رفتیم سر میزو غذا خوردیم....بعد۲۵مین غذامون تموم شد)
/ عااا..واقعا غذا خوشمزه بود ...ممنون بابت غذا(لبخند)
- خوشحالم که خوشت اومد ولی دد...چیز کوکی جونمم کمک کرد(لبخند ضایع)( ا.ته احمق برای بار هزارم داری فراموش میکنی هی سوتی میدی)
+(خنده)
/ به هر حال ممنون(کمی خنده).....
- ( لبخند)(ددی و تهیونگ رفتم رو کناپه نشستن و راجب شرکت حرف زدن منم ظرفارو شستمو رفتم پیششون که ددی گفت)
+ بیا بغلم کارت دارم بیبیم(لبخند)
- ......اخه (ددی کشیدم بغلش)(معزب و خجالت)
+(بغلش کردم) بیب میای بریم بیرون...با تهیونگ(لبخند)
- ا..اره(خجالت)
+ پس برو اماده شو(لبخند)
- فقط.....کجا میریم؟!(خجالت)
/ فروشگاه بزرگ سئول!(لبخند)
ـ واقعااااااا؟!(ذوق)
/+ بلههه(لبخند)
-(سریع بلند شدم رفتم تو اتاق که لباسامو عوض کنم.....درو پشت سرم بستم که در دوباره باز شدو ددی اومد داخل و در و بست و......
حمایت لاوامممم !
میدونم این پارتو بد نوشتم ..ببخشید کیوتام!!
۸.۴k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.