شادم که در شرار تو می سوزم

شادم که در شرار تو می سوزم
شادم که در خیال تو می گریم
شادم که بعد وصل تو باز اینسان
در عشق بی زوال تو می گریم

پنداشتی که چون ز تو بگسستم
دیگر مرا خیال تو در سر نیست
اما چه گویمت که جز این آتش
بر جان من شراره ی دیگر نیست

در دل چگونه یاد تو می میرد؟
یاد تو یاد عشق نخستین است
یاد تو آن خزان دل انگیز است
کو را هزار جلوه ی رنگین است

بگذار زاهدان سیه دامن
رسوای کوی و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بیالایند
اینان که آفریده ی شیطانند

اما من آن شکوفه ی اندوهم
کز شاخه های یاد تو می رویم
شبها تو را به گوشه ی تنهائی
در یاد آشنای تو می جویم



فروغ فرخزاد
دیدگاه ها (۵)

کمی حوصله کن جانم که دنیا رو سرم آوار است هنوز زیر بار سنگین...

حس می کنم که عمرم را باخته ام ...و خیلی کمتر از آن چه که در ...

نگردد پخته کس با فکر خامی نوید راه هستی را به گامیترا توش هن...

به عشق ایمان دارمبه زندگی‌به لذتِ بی‌ نهایتِ خوابِ صبح‌هایِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط