پیرمرد از دختر پرسید
🌸 پیرمرد از دختر پرسید:
♦ ️غمگینی؟
♦ ️نه
♦ ️ مطمئنی؟
♦ ️ نه
♦ ️چرا گریه می کنی؟
♦ ️دوستام منو دوست ندارن
♦ ️ چرا؟
♦ ️ چون قشنگ نیستم
♦ ️ خودشون اینو به تو گفتن؟
♦ ️ نه
♦ ️ ولی تو قشنگ ترین دختری هستی
که من تا حالا دیدم
♦ ️ راست میگی؟
♦ ️ آره ، از ته قلبم
🌸 دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به
طرف دوستاش دوید، شاد شاد. چند
دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد،
کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو
بیرون آورد و رفت...
♦ ️امید به زندگی رو از هیچ کس نگیرید
حتی اگر خوبیهاش رو نمی بینید.
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
♦ ️غمگینی؟
♦ ️نه
♦ ️ مطمئنی؟
♦ ️ نه
♦ ️چرا گریه می کنی؟
♦ ️دوستام منو دوست ندارن
♦ ️ چرا؟
♦ ️ چون قشنگ نیستم
♦ ️ خودشون اینو به تو گفتن؟
♦ ️ نه
♦ ️ ولی تو قشنگ ترین دختری هستی
که من تا حالا دیدم
♦ ️ راست میگی؟
♦ ️ آره ، از ته قلبم
🌸 دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به
طرف دوستاش دوید، شاد شاد. چند
دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد،
کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو
بیرون آورد و رفت...
♦ ️امید به زندگی رو از هیچ کس نگیرید
حتی اگر خوبیهاش رو نمی بینید.
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
- ۱.۵k
- ۱۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط