تا درون آمد غمش

تا درون آمد غمش
ازسینه بیرون شد نفس

نازم این مهمان که
بیرون کرد صاحب خانه را

#فروغ_بسطامی
دیدگاه ها (۱)

در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنمگر شکوه ای دارم ز دل با ...

با سوره ی دل، اگر خدا را خواندیحمد و فلق و نعره ی مستانه یکی...

به لب هایم مزن قفل خموشیکه در دل قصه ئی ناگفته دارمز پایم با...

نسیم عشق ز کوی هوس نمی‌آیدچرا که بوی گل از خار و خس نمی‌آیدب...

🌿 بخش سی‌ویکم — آغاز رهایی درونجهل، همیشه در بیرون نیست.گاهی...

#عشق_مافیای_من پارت سهقرمز شدم*دازای؛ گوگولی شدیییییافتادم ی...

نگاهی کرد و گفت تمام خانه ها در نبود صاحبشان می‌میرند اشاره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط