چه شود

‍ چه شود
توبیایی بشوی جلوه ی ماهم چه شود
یاشودمست رخت چشم سیاهم چه شود
زیرگیسوی پریشان زسرشوق وصال
بکنی دیده ی خودغرق نگاهم چه شود
پشت صدپرده نهان گشته اگرماه رخت
یک نظرجلوه کنی برسرراهم چه شود
چشم وابرو و لبی غرق گناهم بنمود
صنما پرده بپوشی به گناهم چه شود
کنج تنهایی دل باغم وباناله کنی
گریه برحال من وآتش آهم چه شود
لحظه ی دلبری وعاشقی ومستی دل
بکند تیر نگاه تو تباهم چه شود
دیدگاه ها (۱۳)

بدان قدر مرا، مانند من پیدا نخواهد شدکه هر کس با تو باشد غیر...

دل به گاهی دیدنت خوش بود و چیزی کم نداشتجز هراس از رفتنت بیچ...

‍ یادمه تو روز دیدار تو زمستون همون سالآسمون بارید و بارید ب...

در سرم نیست دگر غیر تو رویای کسیقبلا هرگز نشدم این همه شیدای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط