فیک جیهوپ
فیک جیهوپ
پارت هشت
------------------------------------
$ععع داداش کوچیکه اومده اومدی دنبال زنت آخی...ولی حیف دیگه زنت مال منه ازش خوشم اومده
+جرعت داری یبار دیگه بگو ببین چجوری دکورتو میارم پایین آخه زبون سگا رو نمی فهمم .
$باشه گفتم زنت دیگه مال منه ازش خوشم اومده.
هوپی با سرعت دوید سمت جونگ سوک و زد تو صورتش همین که خواست بیاد طرف من یکی از آدمای جونگ سوک زد تو سرش و هوپی بیهوش شد .
جیغ زدمو دویدم طرف هوپی
"مکس"
اصلا باورم نمی شد اون عوضی انقدر زود حمله کنه و ات روببره نگران ارباب بودم چون بهم نگفته بود کجا رفته باید قبول میکردم که کم کاری از من بوده .
یهو یادم افتاد که چند سال قبل بخاطر اینکه ارباب دشمن زیاد داشت به ماشینش جی پی اس وصل کردم که اگه اتفاقی واسش بیوفته بدونم کجاست سریع رفتم سراغ لب تاب . ارباب رفته بود جنگل سرو .
بی معطلی دوتا اسلحه برداشتمو حرکت کردم سمت جنگل سرو . با اسب از میانبر(نمی دونم درست نوشتم یا نه ) رفتم چون با ماشین نمی شد از این راه رفت.
&مشکی برو تند تر .
باید جون ارباب و نجات بدم .
رسیدم به کلبه پشت یه درخت قایم شدم زیاد بودن تنهایی نمی تونستم برم . دیدم که ارباب با جونگ سوک درگیر شده و یکی از پشت زد تو سرش و صدای جیغ اته بلند شد با دیدن اون وضع حالم از خودم بهم خورد که نتونستم خوب از ارباب محافظت کنم
زنگ زدم به شین جه گفتم با آدماش بیاد جنگل سرو .
اسلحه رو سمت اون آدمی که ارباب و زد نشونه رفتم
شلیک کردم دقیق خورد به سرش من حتی تیر اندازی بی نقصمو مدیون اربابم اون بهم یاد داد .
وقتی اون آدم افتاد همه آدمای جونگ سوک رفتن طرفش تا ازش محافظت کنن .
پارت هشت
------------------------------------
$ععع داداش کوچیکه اومده اومدی دنبال زنت آخی...ولی حیف دیگه زنت مال منه ازش خوشم اومده
+جرعت داری یبار دیگه بگو ببین چجوری دکورتو میارم پایین آخه زبون سگا رو نمی فهمم .
$باشه گفتم زنت دیگه مال منه ازش خوشم اومده.
هوپی با سرعت دوید سمت جونگ سوک و زد تو صورتش همین که خواست بیاد طرف من یکی از آدمای جونگ سوک زد تو سرش و هوپی بیهوش شد .
جیغ زدمو دویدم طرف هوپی
"مکس"
اصلا باورم نمی شد اون عوضی انقدر زود حمله کنه و ات روببره نگران ارباب بودم چون بهم نگفته بود کجا رفته باید قبول میکردم که کم کاری از من بوده .
یهو یادم افتاد که چند سال قبل بخاطر اینکه ارباب دشمن زیاد داشت به ماشینش جی پی اس وصل کردم که اگه اتفاقی واسش بیوفته بدونم کجاست سریع رفتم سراغ لب تاب . ارباب رفته بود جنگل سرو .
بی معطلی دوتا اسلحه برداشتمو حرکت کردم سمت جنگل سرو . با اسب از میانبر(نمی دونم درست نوشتم یا نه ) رفتم چون با ماشین نمی شد از این راه رفت.
&مشکی برو تند تر .
باید جون ارباب و نجات بدم .
رسیدم به کلبه پشت یه درخت قایم شدم زیاد بودن تنهایی نمی تونستم برم . دیدم که ارباب با جونگ سوک درگیر شده و یکی از پشت زد تو سرش و صدای جیغ اته بلند شد با دیدن اون وضع حالم از خودم بهم خورد که نتونستم خوب از ارباب محافظت کنم
زنگ زدم به شین جه گفتم با آدماش بیاد جنگل سرو .
اسلحه رو سمت اون آدمی که ارباب و زد نشونه رفتم
شلیک کردم دقیق خورد به سرش من حتی تیر اندازی بی نقصمو مدیون اربابم اون بهم یاد داد .
وقتی اون آدم افتاد همه آدمای جونگ سوک رفتن طرفش تا ازش محافظت کنن .
۳.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.