فقر
فقر
همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش
نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند...
کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن
یادگاری نوشته اند...
پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به
خیابان انداخته میشود...
فقر ، همه جا سر میکشد،
فقر ، شب را "بی غذا" سر کردن نیست،
روز را "بی اندیشه" سر کردن است
همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش
نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند...
کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن
یادگاری نوشته اند...
پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به
خیابان انداخته میشود...
فقر ، همه جا سر میکشد،
فقر ، شب را "بی غذا" سر کردن نیست،
روز را "بی اندیشه" سر کردن است
- ۹۶۶
- ۱۲ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط