گر به ی وح شی
گــر بهـ یـــ وحــ ـشی
pt 52
ویو نویسنده :
باجی: باشه حالا...
رین: باجی بریم بیرون...
باجی: الان بیرون بودی..
رین: نع... موخام بیرم موتور سوارییییییی....
باجی: باشه....
رین: ارهههه...
پاشدن رفتن بیرونو
♡ سمت کریه اینا ♡
☆پرش ب موقعی که رسیدن خونه
( ران + کریه_ ریندو~ )
+ریندو هیوگا کو؟
~گف یکم دیگه میاد
+ باشه... کریه پاشو بریم
_نوموخاااممممم...
+مگه ب خاست توعه پاشو.... نکنه میخای بیشتر_
_ پاشدم بریم...
*ریندو از همه جا بی خبر در حال ور رفتن با گوشیش *
~عه فک کنم اومد
رف درو وا کردو هیوگا اومد تو....
هیوگا: سلام..... کریه کو؟
ریندو: با ران تو اتاقن
هیوگا : شت....
ریندو: فکر بد نکن تو بچه پاکی *پوکر فیس*
هیوگا : من ازوناش نیسما ولی فک کنم..
ریندو: حالا ک حرفش شد یادم اومد برو بالا منم الان میام......
هیوگا: لعنت بر دهانی که بی موقه باز شود
ریندو: شنیدی چی گفتم؟
هیوگا: ریندو... ب خدا دیروز ی غلطی کردم اینبارو ببخشششش...
ریندو: نع.... همین ک گفتم...
هیوگا: ا.. اخه.. هنور اماده نیستم...*سرخ*
ریندو: ی کاری میکنم اماده شی.... بهونه نیار.....
هیوگا: خیله خب حالا...*تیک عصبی*
ریندو هم یکم بعد رفت تو اتاقو.....(خودتون ادامه ی هر دو تا رو حدس بزنید دیه... حال ندارم.. )
☆پرش به اخرش☆
رانو کریه کارشون تموم شدو...
ران دوش گرفت لباس پوشیدو رفت تو حال نشست.... کریه هم حموم رفت ولی تو اتاق نشست تا رو تختی رو جم کنه و بندازه تو ماشین...(خودتون میدونین برا چی🗿)
*چن مین بعد *
هیوگا رفت تو اتاق کنار کریه و خودشو پرد کرد رو تخت...
هیوگا: اخخخخخ... لعنتی..
کریه و هیوگا : درد دارهههههه...
نگاهی متعجب وار ب هم میندازن...
هم زمان : تو ام؟... اخه فک نمیکردم....*خندیدن*
کریه: پس... نه نه... این امکان نداره
هیوگا: من بیشتر تعجب کردم اخه چرا تو؟... پسر... ریندو خیلی تن تن میزنه
کریه: باز ران بد تره... خداتو شک کن جای من نیستی.....
♡پایین پیش رانو ریندو♡
ران: اخخخخ... خسته شدممم... ساعت چنده؟
ریندو : یازده...
ران: کریهههه بیاین پایین* بلند *
کریه: اومدیممممم
رفتن پایین که یهو....
_____________________________________________________
الان بعدی رو میزارم
pt 52
ویو نویسنده :
باجی: باشه حالا...
رین: باجی بریم بیرون...
باجی: الان بیرون بودی..
رین: نع... موخام بیرم موتور سوارییییییی....
باجی: باشه....
رین: ارهههه...
پاشدن رفتن بیرونو
♡ سمت کریه اینا ♡
☆پرش ب موقعی که رسیدن خونه
( ران + کریه_ ریندو~ )
+ریندو هیوگا کو؟
~گف یکم دیگه میاد
+ باشه... کریه پاشو بریم
_نوموخاااممممم...
+مگه ب خاست توعه پاشو.... نکنه میخای بیشتر_
_ پاشدم بریم...
*ریندو از همه جا بی خبر در حال ور رفتن با گوشیش *
~عه فک کنم اومد
رف درو وا کردو هیوگا اومد تو....
هیوگا: سلام..... کریه کو؟
ریندو: با ران تو اتاقن
هیوگا : شت....
ریندو: فکر بد نکن تو بچه پاکی *پوکر فیس*
هیوگا : من ازوناش نیسما ولی فک کنم..
ریندو: حالا ک حرفش شد یادم اومد برو بالا منم الان میام......
هیوگا: لعنت بر دهانی که بی موقه باز شود
ریندو: شنیدی چی گفتم؟
هیوگا: ریندو... ب خدا دیروز ی غلطی کردم اینبارو ببخشششش...
ریندو: نع.... همین ک گفتم...
هیوگا: ا.. اخه.. هنور اماده نیستم...*سرخ*
ریندو: ی کاری میکنم اماده شی.... بهونه نیار.....
هیوگا: خیله خب حالا...*تیک عصبی*
ریندو هم یکم بعد رفت تو اتاقو.....(خودتون ادامه ی هر دو تا رو حدس بزنید دیه... حال ندارم.. )
☆پرش به اخرش☆
رانو کریه کارشون تموم شدو...
ران دوش گرفت لباس پوشیدو رفت تو حال نشست.... کریه هم حموم رفت ولی تو اتاق نشست تا رو تختی رو جم کنه و بندازه تو ماشین...(خودتون میدونین برا چی🗿)
*چن مین بعد *
هیوگا رفت تو اتاق کنار کریه و خودشو پرد کرد رو تخت...
هیوگا: اخخخخخ... لعنتی..
کریه و هیوگا : درد دارهههههه...
نگاهی متعجب وار ب هم میندازن...
هم زمان : تو ام؟... اخه فک نمیکردم....*خندیدن*
کریه: پس... نه نه... این امکان نداره
هیوگا: من بیشتر تعجب کردم اخه چرا تو؟... پسر... ریندو خیلی تن تن میزنه
کریه: باز ران بد تره... خداتو شک کن جای من نیستی.....
♡پایین پیش رانو ریندو♡
ران: اخخخخ... خسته شدممم... ساعت چنده؟
ریندو : یازده...
ران: کریهههه بیاین پایین* بلند *
کریه: اومدیممممم
رفتن پایین که یهو....
_____________________________________________________
الان بعدی رو میزارم
- ۲.۳k
- ۰۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط