گر به ی وح ش ی
گــر بهـ ـیـ وحــ ــشــ ــی :
pt 53
ویو نویسنده:
هیوگا: یااا خود کامی ساماااااا
کریه: چیشد؟
هیوگا: اینو ببین...
کریه: بسملا... چقد زووودددد...*برگاش ریخته*
ران: چیشده؟
کریه و هیوگا: هیچی...
ریندو: هیوگا یا میگی یا...
هیوگا: بگم؟
کریه: کاریه که شده و گذشته...... بگو....
هیوگا: خب ب طور خلاصه بگم کات کردن و اشتی کردن...
ران: کی؟ چی؟ کچا؟ عین ادم بگید چی شده
کریه: ران خاک تو سرت که مجبورم میکنی همه چیو بگم... خب.. *در حال تعریف همه چی مو ب مو... لاخ ب لاخ...*
ریندو: پشمام... اینجوری ک تو گفتی اوضا خیلی خراب بود حالا چجوری فهمیدی اشتی کردن؟
هیوگا: رین این عکسرو چن دقه پیش پست کرده *نشون دادن عکسه ب رانو ریندو*
ران: عاو...
کریه: ران ینی ببین داداش من از تو با احساس تره... همش دو ماه تو رابطن برا رین خونه و گیتارو چیزای گرون با خاست خودش و پول خودش خریدو تو زورت میاد برامن ی بستنی بخری...
ران: بی انصاف اون انگشتر الماسرو از جیب خالم در اوردم
کریه: اون مال اولاش بود جدیدن اصن بهم محل سگ نمیزاری...
ران: تو چسبیدی ب رین ولش نمیکنی...
کریه: تو همش کنار ریندوعی من چجوری بیام نزدیکت عین صگ بهم میپری...
ریندو: اوضا خرابه *اروم*
هیوگا: ما بریم تو اتاق بهتره...*اروم*
ریندو: موافقم تا گردن ما نیوفتاده...*اروم*
هیوگا: عصابمو خورد میکنه....
ریندو: هیوگا بریم...چیکار میکنی؟*اروم*
هیوگا: بسههههههه*داد*
رانو کریه: وات؟
هیوگا: خجالت نمیکشین؟ خرس گنده شدین دارین عین بچه دو ساله ها ب هم میپرین..
کریه: خیله خب..
ران: ...
ریندو: بریم بخابیم...
ران: بریم...
ریندو: هیوگا بیا... تو پیش من میخابی...
هیوگا: من میترسم پیش تو بخابم ب خدا...
ریندو: زر نزن...
هیوگا: باش... o(╥﹏╥)o
رفتن خابیدنو
______________________________________________
جیجیجینگگگگگ
یکی رو اشتی میدم اونیکی رو دعوا میندازم...
عصن مود🗿
pt 53
ویو نویسنده:
هیوگا: یااا خود کامی ساماااااا
کریه: چیشد؟
هیوگا: اینو ببین...
کریه: بسملا... چقد زووودددد...*برگاش ریخته*
ران: چیشده؟
کریه و هیوگا: هیچی...
ریندو: هیوگا یا میگی یا...
هیوگا: بگم؟
کریه: کاریه که شده و گذشته...... بگو....
هیوگا: خب ب طور خلاصه بگم کات کردن و اشتی کردن...
ران: کی؟ چی؟ کچا؟ عین ادم بگید چی شده
کریه: ران خاک تو سرت که مجبورم میکنی همه چیو بگم... خب.. *در حال تعریف همه چی مو ب مو... لاخ ب لاخ...*
ریندو: پشمام... اینجوری ک تو گفتی اوضا خیلی خراب بود حالا چجوری فهمیدی اشتی کردن؟
هیوگا: رین این عکسرو چن دقه پیش پست کرده *نشون دادن عکسه ب رانو ریندو*
ران: عاو...
کریه: ران ینی ببین داداش من از تو با احساس تره... همش دو ماه تو رابطن برا رین خونه و گیتارو چیزای گرون با خاست خودش و پول خودش خریدو تو زورت میاد برامن ی بستنی بخری...
ران: بی انصاف اون انگشتر الماسرو از جیب خالم در اوردم
کریه: اون مال اولاش بود جدیدن اصن بهم محل سگ نمیزاری...
ران: تو چسبیدی ب رین ولش نمیکنی...
کریه: تو همش کنار ریندوعی من چجوری بیام نزدیکت عین صگ بهم میپری...
ریندو: اوضا خرابه *اروم*
هیوگا: ما بریم تو اتاق بهتره...*اروم*
ریندو: موافقم تا گردن ما نیوفتاده...*اروم*
هیوگا: عصابمو خورد میکنه....
ریندو: هیوگا بریم...چیکار میکنی؟*اروم*
هیوگا: بسههههههه*داد*
رانو کریه: وات؟
هیوگا: خجالت نمیکشین؟ خرس گنده شدین دارین عین بچه دو ساله ها ب هم میپرین..
کریه: خیله خب..
ران: ...
ریندو: بریم بخابیم...
ران: بریم...
ریندو: هیوگا بیا... تو پیش من میخابی...
هیوگا: من میترسم پیش تو بخابم ب خدا...
ریندو: زر نزن...
هیوگا: باش... o(╥﹏╥)o
رفتن خابیدنو
______________________________________________
جیجیجینگگگگگ
یکی رو اشتی میدم اونیکی رو دعوا میندازم...
عصن مود🗿
- ۱.۷k
- ۰۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط