آخرای ساعت کاریم برام عادت شده بود قبل از رفتن از بیمارست
آخرای ساعت کاریم برام عادت شده بود قبل از رفتن از بیمارستان حتما بهش سر بزنم تا حال و هوای دل هر دوتامون عوض شه من برا آروم کردن قلب بی قرارم و اون به قول خودش دلداری دادن دکترش نیاز داشت.
شب قبل عمل دل دیدنشو نداشتم نه اینکه نخواما نه! اتفاقا دل تو دلم نبود برا خندیدناش ولی میترسیدم چشمام رسوای عالمم کنه میترسیدم اشک چشمام رو ببینه و بازم به خنده بگه دکی جون مگه مرد هم گریه میکنه؟
دختر شوخ و خوش خنده ای نمیتونه ناراحتی کسی رو ببینه و بیخیال باشه برعکس چهره ی خندانش دلش پره درده ولی همیشه میخنده که کسی ندونه تو دلش چه خبره.
بالاخره دل رو به دریا میزنم میرم تو اتاقش میبینم که با پشت دست اشکشو پاک میکنه و خنده ایی که سعی میکنه طبیعی باشه به روم میپاشه.
حال خانوم مهنس ما چطوره؟
دوسداره بجای مهندس مهنس صداش کنم.
سرش رو پایین میندازه و بر عکس همیشه یه غم تو صداش موج میزنه: دکی اگه امشب برم تو اتاق عمل و دیگ برنگشتم میخوام قول بدی مواظب این یادگاری من باشی.
چنگی به موهام میزنم، کلافگی از سر و روم میباره، این اولین مریضم و اولین عمل پیوند قلب نیست که میبینم ولی حرفاش دل ناآرومم رو بدتر میکنه آسمان چشمم رو طوفانی، قلبم بنای کوبیدن میگیره، نفسم رو پر صدا بیرون میفرستم و به دست دراز شده اش نگاه میکنم زنجیری کف دستشه که یه قلب ازش آویزون شده.
صداش تو گوشم اکو میشه: بگیرش دکی میخوام مواظب قلبم باشی اگه برگشتم که هیچ اگه برنگشتم امانت دار خوبی باش.
زنجیر و از دستش میگیرم و تو مشتم میگیرمش با خودم عهد میبندم که تا اخر عمر امانت دار خودش و قلبش باشم.
تا پشت در اتاق عمل کنارشم و وقتی میخوان ببرنش تو اتاق خم میشم رو صورتش: من پشت همین در منتظرتم تا برگردی که من یه امانتی بهت بدم که اخر عمر باید مراقبش باشی.
چشماش میخنده و دستشو بالا میاره و روی صورتم میزاره: دکی من بخاطر اون امانتیم که شده از این اتاق سالم میام بیرون.
صورتمو کمی کج میکنم کف دستش که رو صورتمه عمیق میبوسم
برو عروسکم قلب یه دکی اینجا برا مهنس بد داره میتپه.
میخنده و یه قطره اشک از چشماش فرار میکنن.
صداش ملودی قشنگی میشه برا قلبم
من درد تو را ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
من غرق صداشم و اون سرش رو کمی بلند میکنه تا به صورت منی که خم شدم تو صورتش برسه و بوسه ی ریزی به ته ریشم میزنه.
چشمام و یبار باز و بسته میکنم: منتظرم شاه بیت شعرام.
آروم میشه و انگار زمینو آسمون اروم میشن باهاش.
فاطمه_اسمی (Fatima)
شب قبل عمل دل دیدنشو نداشتم نه اینکه نخواما نه! اتفاقا دل تو دلم نبود برا خندیدناش ولی میترسیدم چشمام رسوای عالمم کنه میترسیدم اشک چشمام رو ببینه و بازم به خنده بگه دکی جون مگه مرد هم گریه میکنه؟
دختر شوخ و خوش خنده ای نمیتونه ناراحتی کسی رو ببینه و بیخیال باشه برعکس چهره ی خندانش دلش پره درده ولی همیشه میخنده که کسی ندونه تو دلش چه خبره.
بالاخره دل رو به دریا میزنم میرم تو اتاقش میبینم که با پشت دست اشکشو پاک میکنه و خنده ایی که سعی میکنه طبیعی باشه به روم میپاشه.
حال خانوم مهنس ما چطوره؟
دوسداره بجای مهندس مهنس صداش کنم.
سرش رو پایین میندازه و بر عکس همیشه یه غم تو صداش موج میزنه: دکی اگه امشب برم تو اتاق عمل و دیگ برنگشتم میخوام قول بدی مواظب این یادگاری من باشی.
چنگی به موهام میزنم، کلافگی از سر و روم میباره، این اولین مریضم و اولین عمل پیوند قلب نیست که میبینم ولی حرفاش دل ناآرومم رو بدتر میکنه آسمان چشمم رو طوفانی، قلبم بنای کوبیدن میگیره، نفسم رو پر صدا بیرون میفرستم و به دست دراز شده اش نگاه میکنم زنجیری کف دستشه که یه قلب ازش آویزون شده.
صداش تو گوشم اکو میشه: بگیرش دکی میخوام مواظب قلبم باشی اگه برگشتم که هیچ اگه برنگشتم امانت دار خوبی باش.
زنجیر و از دستش میگیرم و تو مشتم میگیرمش با خودم عهد میبندم که تا اخر عمر امانت دار خودش و قلبش باشم.
تا پشت در اتاق عمل کنارشم و وقتی میخوان ببرنش تو اتاق خم میشم رو صورتش: من پشت همین در منتظرتم تا برگردی که من یه امانتی بهت بدم که اخر عمر باید مراقبش باشی.
چشماش میخنده و دستشو بالا میاره و روی صورتم میزاره: دکی من بخاطر اون امانتیم که شده از این اتاق سالم میام بیرون.
صورتمو کمی کج میکنم کف دستش که رو صورتمه عمیق میبوسم
برو عروسکم قلب یه دکی اینجا برا مهنس بد داره میتپه.
میخنده و یه قطره اشک از چشماش فرار میکنن.
صداش ملودی قشنگی میشه برا قلبم
من درد تو را ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
من غرق صداشم و اون سرش رو کمی بلند میکنه تا به صورت منی که خم شدم تو صورتش برسه و بوسه ی ریزی به ته ریشم میزنه.
چشمام و یبار باز و بسته میکنم: منتظرم شاه بیت شعرام.
آروم میشه و انگار زمینو آسمون اروم میشن باهاش.
فاطمه_اسمی (Fatima)
۷.۹k
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.