گوناگون anahita

دیدگاه ها (۲)

دوباره صبحهوای سردیک اغوش خالی از دیشب یه احساسی مبهمبی دفا...

از امروز صبح دیگرفراموشت ،خواهم کرد...!؟اما..!؟نمیدونم چرا.....

‎آدمای مهربون هیچ وقت عصبانی نمیشن ولی ساکت میشن‎ساکت که شدن...

پارت ۱۹

من قشنگ یادم خدابیامرز پدر بزرگم سالهای خیلی دور چون از اسبش...

گونی را انداختن روی دوششون و شروع کردند به شوخی و بازی با هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط