تک پارتی کوک
تک پارتی کوک
سلام من ا/ت هستم. منو کوک دوساله که ازدواج کردیم. کوک تازه گیا باهام سرده و این منو اذیت میکنه.منتظر کوک بودم تا بیاد ولی سه ساعت گذشت و نیومد. تصمیم گرفتم برم کمپانی تا ببینم کوک چرا نیومده. یه لباس مناسبم پوشیدم(عکسشو میزارم)یه آرایش لایتم کردم.
رفتم سمت ماشینمو سوارش شدمو گاز دادم.
پرش زمانی به سه دقیقه بعد
چون خونمون نزدیک به کمپانی بود زود رسیدم رفتم داخل که تهیونگ رو دیدم.
تهیونگ:اووو سلام ا/ت خوبی
ا/ت:مرسی خوبم اوم کوک کجاست
تهیونگ:گفت میرم تو اتاقم
ا/ت:باشه منم میرم بای
تهیونگ :بای
رفتم و همون اتاقی که تهیونگ نشون داد میخواستم درو باز کنم که یه صداهایی میومد صدای ناله درو باز کردم با چیزی که روبروم دیدم چشمام پرشده بود یه قطره اشک از گوشه ی چشمام اومد. که یهو کوک اومد سمتم
کوک:ا/ت بزار برات توضیح میدم
ا/ت:به من دست نزن چی رو میخوای توضیح بدی اینکه چطوری کردیش ها (با داد و گریه)
از اونجا رفتم و سوار ماشینم شدم و رفتم خونه
ویو کوک
از کاری که کرده بودم واقعا پشیمون شده بودم رفتم دنبال ا/ت رفته بود خونه وقتی رفتم دیدم چمدون دستشه
کوک:کجا میری
ا/ت:کوری نمیبینی دارم میرم پاریس
کوک:ا/ت توروخدا کارم اشتباه بود قبول دارم ولی نرو من بدون تو نمیتونم.
ا/ت:آها بدون من نمیتونی عجب چطوری داشتی اونو میکردی الان بدون من نمیتونی چه جالب.
کوک:لطفا نرو
ا/ت:باشه نمیرم (بعد تو دلش گفت شب بهت نشون میدم)
کوک:خیلی ممنون که منو تنها نمیزاری عاشقتم
ا/ت:دوست ندارم دیگه از این حرفای عاشقتم بزنی ساکت شو
کوک:ولی من دوست دارم
ا/ت:منم باور کردم حرف نزن من میرم بیرون
کوک:منم میام
ا/ت:باشه بیا
ویو ا/ت
دیگه وقتش بود با کوک رفتیم سمت پل من رفتم نزدیک پل و رو به کوک برگشتم و گفتم
ا/ت:عاشقتم و خواهم بود ولی تو با این کارت قلبمو شکوندی من و بچم عاشقتیم خدافظ
ویو کوک
وقتی ا/ت اون حرفا رو زد خشکم زد بچه اون حاملست تا خودش و میخواست بندازه گرفتمش و بغلش کردم
کوک:چرا میخواستی منو ول کنی ها (با گریه)
ا/ت:ولم کن تو نه منو میخوای نه بچه ی توی شکممو
کوک:تو تو حامله ای
ا/ت:اره ولی تو بهم خیانت کردی
کوک:معذرت میخوام عاشقتم
ا/ت:منم عاشقتم
پایان
سلام من ا/ت هستم. منو کوک دوساله که ازدواج کردیم. کوک تازه گیا باهام سرده و این منو اذیت میکنه.منتظر کوک بودم تا بیاد ولی سه ساعت گذشت و نیومد. تصمیم گرفتم برم کمپانی تا ببینم کوک چرا نیومده. یه لباس مناسبم پوشیدم(عکسشو میزارم)یه آرایش لایتم کردم.
رفتم سمت ماشینمو سوارش شدمو گاز دادم.
پرش زمانی به سه دقیقه بعد
چون خونمون نزدیک به کمپانی بود زود رسیدم رفتم داخل که تهیونگ رو دیدم.
تهیونگ:اووو سلام ا/ت خوبی
ا/ت:مرسی خوبم اوم کوک کجاست
تهیونگ:گفت میرم تو اتاقم
ا/ت:باشه منم میرم بای
تهیونگ :بای
رفتم و همون اتاقی که تهیونگ نشون داد میخواستم درو باز کنم که یه صداهایی میومد صدای ناله درو باز کردم با چیزی که روبروم دیدم چشمام پرشده بود یه قطره اشک از گوشه ی چشمام اومد. که یهو کوک اومد سمتم
کوک:ا/ت بزار برات توضیح میدم
ا/ت:به من دست نزن چی رو میخوای توضیح بدی اینکه چطوری کردیش ها (با داد و گریه)
از اونجا رفتم و سوار ماشینم شدم و رفتم خونه
ویو کوک
از کاری که کرده بودم واقعا پشیمون شده بودم رفتم دنبال ا/ت رفته بود خونه وقتی رفتم دیدم چمدون دستشه
کوک:کجا میری
ا/ت:کوری نمیبینی دارم میرم پاریس
کوک:ا/ت توروخدا کارم اشتباه بود قبول دارم ولی نرو من بدون تو نمیتونم.
ا/ت:آها بدون من نمیتونی عجب چطوری داشتی اونو میکردی الان بدون من نمیتونی چه جالب.
کوک:لطفا نرو
ا/ت:باشه نمیرم (بعد تو دلش گفت شب بهت نشون میدم)
کوک:خیلی ممنون که منو تنها نمیزاری عاشقتم
ا/ت:دوست ندارم دیگه از این حرفای عاشقتم بزنی ساکت شو
کوک:ولی من دوست دارم
ا/ت:منم باور کردم حرف نزن من میرم بیرون
کوک:منم میام
ا/ت:باشه بیا
ویو ا/ت
دیگه وقتش بود با کوک رفتیم سمت پل من رفتم نزدیک پل و رو به کوک برگشتم و گفتم
ا/ت:عاشقتم و خواهم بود ولی تو با این کارت قلبمو شکوندی من و بچم عاشقتیم خدافظ
ویو کوک
وقتی ا/ت اون حرفا رو زد خشکم زد بچه اون حاملست تا خودش و میخواست بندازه گرفتمش و بغلش کردم
کوک:چرا میخواستی منو ول کنی ها (با گریه)
ا/ت:ولم کن تو نه منو میخوای نه بچه ی توی شکممو
کوک:تو تو حامله ای
ا/ت:اره ولی تو بهم خیانت کردی
کوک:معذرت میخوام عاشقتم
ا/ت:منم عاشقتم
پایان
۸.۲k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.