آدم از فرداش خبر نداره

آدم از فرداش خبر نداره،
یه روز به خودت میای و می‌بینی،
دلت می‌خواد اهلیِ یه نفر دیگه بشی.
پا توی خیابون که می‌ذاری،
حس می‌کنی هوا،
دیگه هوای تنهایی راه رفتن نیست.
حالا وقتی تلفنت زنگ می‌خوره تپش قلب می‌گیری،
وقتی اسمت رو بدون هیچ پیشوندی صدا می‌زنه، دلت هوری می‌ریزه.
گاهی «میم» مالکیت کسی دیگه بودن، به آدم انگیزه می‌ده،
اعتماد به نفس می‌ده.
به صد نفر نه می‌گی
و به سمج‌ترین آدم زندگیت دل می‌بندی.
همه چی خوبه،
اما خبر نداری
که اون یه نفر،
اومده که قلعه‌ی تو رو فرو بریزه . . .
حالا که راه اومدی،
حالا که اعتماد کردی،
حالا که اون رو به حریم خودت راه دادی،
تازه می‌فهمی هیچی نداری،
تازه می‌فهمی اولویتش نبودی،
تازه می‌فهمی
جای خالی کسی دیگه رو براش پُر کردی.
هی می‌ری عقب
هی می‌ری عقب
هی می‌ری عقب
به این فکر می‌کنی که کجا رو اشتباه کردی؟
سردت می‌شه،
خشکت می‌زنه،
بغضت می‌گیره،
حس می‌کنی از درون خالی شدی.
دیگه دلت نمی‌خواد به هیچ خیابونی برگردی.
به خودت می‌گی؛
من که زندگی خودم رو داشتم.
من که هوای خودم رو نفس می‌کشیدم.
من که تووی بند خودم.
این تو بودی که اصرار کردی..
تو هواییم کردی..
این‌همه راه نیومدم که تنها برگردم!
روزی صدبار این سوال بی‌جواب رو از خودت می‌پرسی
چرا من؟
چرا من؟
چرا من؟
از اینجا به بعد،
نه دیگه آدم قبل هستی،
نه دیگه می‌تونی دل ببندی.
سخته یه روز بفهمی،
از همونجایی باختی که نقطه‌ی قوتت بوده...
هیچ کس به آدمی که خلع سلاح شده
رحم نمی‌کنه.#پویا_جمشیدی
دیدگاه ها (۴۰)

بستن چشم هایت چیزی را تغییر نمی دهد. هیچ چیز فقط به خاطر این...

چشماش قشنگ بودمثل یه مردابمن دیوونه ی نگاهش بودمقایقمو برداش...

باید یک روزتصمیم بگیری کسی را بیش از خودت دوست داشته باشی.به...

یک روزهایی می آیندکه از گفتنِ «خسته شدم » هم خسته می شویم!یا...

آدم همیشه از اون چیزی که داره... بیشتر می خواد...به هفته‌ای ...

موندنی راهشو پیدا میکنه رفتنی بهونشواین همه باهات راه اومدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط