شراب خواستم

شراب خواستم

گفت : ممنوع است

آغوش خواستم

گفت : ممنوع است

بوسه خواستم

گفت : ممنوع است

نگاه خواستم

گفت: ممنوع است

نفس خواستم

گفت : ممنوع است

حالا پس از آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه

با یک بطری پر از گلاب

آمده بر سر مزارم و به آغوش می کشد سنگ سرد مزارم را

با هر چه بوسه

چه ناسزاوار

عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده

نگاه می کند و

در حسرت نفس های از دست رفته

به آرامی اشک می ریزد

تمام تمنای من اما

سر برآوردن از این گور است

تا بگویم هنوز بیدارم

دست از این عشق بر نمی دارم

تا ابد دوستت دارم

#
دیدگاه ها (۳)

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ زیبـــــا هـــوای حوصله ابـــری است . ....

در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن / از عطر بر و روی تو مستم ، ب...

باید آنقدر دوستت بدارمکه اگر روزی خدا گفت :چه چیز در دنیا را...

انگـار، داره بارون میـزنهحــسِ آروم شـدنـه ...تعبیـرِ رسیـٔد...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط