سوراخ پارت 46

#تهیونگ
همه کارای نیمه تمومم رو تو کمپانی انجام دادم...
رفتم خونه و دوش گرفتم...
سه شنبه عروسی بود...😇
از حموم اومدم بیرون...یونتان خیلی یه جوری بهم زل زده بود....
-چیشده؟!😑نکنه ناراحتی.....ناراحتی قراره هوو سرت بیارم😂😂
× هاپ....💔
تلفنم رو برداشتم و به سوهو زنگ زدم...

#سوهو
با مامانم نشسته بودیم تو چهار چوب در حیاط...تلفنم زنگ خورد...🎵🎵🎵
- سلام..😊
+ تهیونگاا...خسته نباشی❤...کی از کمپانی برگشتی؟
- یه یک ساعتی میشه...میگم...
+ جونم؟!
- عصر بریم خرید....*هاوو هاوو*
+ صدای یونتانه؟😁
- نه....صدای یه سگ حسوده....که میخواد گوشیمو بشکنه😂😂
+ 😂😂😂چیکارش داری.....
- بریم؟؟
+ کجا؟!!!....😮
- خرید دیگه....😒😒💔
+ آهان....باشه...همه کاراتو انجام دادی؟!
- بله خانومم....😈
+ هنوز ک کاری نکردی تا خانومت باشم😛
- میتونم همین امشب انجامش بدم....😈
+ تهیونگ...عزیزم....صدات قطع و وصل میشه... (😛😛)
- الان خوبه😑؟!
+ آره آره خوب شد .....ساعت چند بریم؟
- پنج خوبه؟
+ اون که نیم ساعت دیگس😐
- دلم برات تنگ شده....بیبی گرلم😇😈😛❤✌
+ خیلی خب....فعلا💋
- بای✋

#نیم_ساعت_بعد
#سوهو
با شنیدن صدای بوق کیفم رو با عجله برداشتم و به سمت در رفتم....
× دخترم زود باش دیگه....حالا بهمون میگن دخترشون تنبله...😒
+ خداحافظ مامانی...
- شب زود برگردیا...قبل از ساعت نه خونه باش...
+ چشم😁

.......
#تهیونگ
چه عجب بالاخره اومد...اوه شیت الان رگ گردنم میترکه...تیپش داره دیوونم میکنه....
یه دامن مشکی تا بالای زانوش و یه تاپ بندی😈😈😈🔥🔥

- برسونمتون خانوم کوچولو🔥😈
+ آقا مزاحم نشید....به شوهرم زنگ میزنما😛
- بزن ببینم....
از ماشین پیاده شدم و محکم بغلش کردم....
- آخخخخخخ....دلم برات تنگ شده بود لنتی...❤
+ منم دلم برات تنگ شده بود ددی جونم...❤

- بریم؟!
+ بریم....
ادامه پارت بعدی....
#سوراخ
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره