تهدید
تهدید
پارت " ۱
ا.ت : امروز هم یه روز دیگه ... از خواب پاشدم و رفتم دستشویی آبی به صورتم زدم و رفتم آشپز خونه صبحانه خوردم ..
مامانم اومد پیشم و گفت : صبح بخیر دخترم
ا.ت : صبح بخیر مامان
مامان : دخترم امشب مهمون های ویژه ای میخوان بیان لباس مرتب بپوشی
ا.ت : باش
رفتم تو اتاقم و سر کردم تو گوشی تا ساعت دو
از ساعت دو تا پنج هم خوابیدم
پنج بیدار شدم و رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون ... یه لباس مجلسی خوشگل پوشیدم
ساعت ۷ ...
زنگ در
مامان : ا.ت بیا پایین مهمونا اومدن
ا.ت : باشه مامان
اومدم پایین
دیدم یه زن و مرد بودن با یه پسر جذاب
ا.ت : سلام
مهمونا : سلام
مامان و بابا : بفرمایین از این طرف
مامان : ا.ت چطوره با پسر لی یون برین تو باغ باهم آشنا بشین
ا.ت : مامانننن ( در گوشش )
مامان : مرض
ا.ت : هوفف باشه
ا.ت و اون پسره رفتن تو باغ
ا.ت : اسمتون چیه ؟
اون پسره : جونگ کوک
ا.ت : خوشبختم اسم منم ا.ت هستش
جونگ کوک : اوهوم
ا.ت : تو چرا انقد ساکتی
جونگ کوک : آمم نه
ا.ت : پس چرا حرف نمیزنی
جونگ کوک : چیزی به ذهنم نمیرسه که بگم
داشتیم دور استخر قدم میزدیم که :
جونگ کوک : تو همیشه انقد دختر از خود راضی هستی
ا.ت : منظورت چیه ؟
جونگ کوک : منظورم و خوب میدونی تو خیلی دختر پُز پُزویی هستی
ا.ت : چییی من
جونگ کوک : آره از اینجور دخترا بدم میاد
ا.ت : اینطوره .. منم از اخلاقت حالم بهم میخوره
جونگ کوک : من بیشتر
ا.ت : واقا که خیلی پروییی
جونگ کوک : ولی به اندازه تو نه
ا.ت :
خیلی عصبی بودم که جونگ کوک خواست یه چیز دیگه بگه که هولش دادم تو استخر
جونگ کوک : اههه دختر احمق چکار کردی تمام لباسم خیس شد
ا.ت : خوب کردم
جونگ کوک : وایسا تا بهت نشون بدم خیس شدن چه حالی داره
پامو گرفت کشید تو استخر
ا.ت : واییی لباسم خیس شددددد
جونگ کوک : خوبت اومد دختره ...
ا.ت : دختره چی
پارت بعد پیجم بشه ۷۰
پارت " ۱
ا.ت : امروز هم یه روز دیگه ... از خواب پاشدم و رفتم دستشویی آبی به صورتم زدم و رفتم آشپز خونه صبحانه خوردم ..
مامانم اومد پیشم و گفت : صبح بخیر دخترم
ا.ت : صبح بخیر مامان
مامان : دخترم امشب مهمون های ویژه ای میخوان بیان لباس مرتب بپوشی
ا.ت : باش
رفتم تو اتاقم و سر کردم تو گوشی تا ساعت دو
از ساعت دو تا پنج هم خوابیدم
پنج بیدار شدم و رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون ... یه لباس مجلسی خوشگل پوشیدم
ساعت ۷ ...
زنگ در
مامان : ا.ت بیا پایین مهمونا اومدن
ا.ت : باشه مامان
اومدم پایین
دیدم یه زن و مرد بودن با یه پسر جذاب
ا.ت : سلام
مهمونا : سلام
مامان و بابا : بفرمایین از این طرف
مامان : ا.ت چطوره با پسر لی یون برین تو باغ باهم آشنا بشین
ا.ت : مامانننن ( در گوشش )
مامان : مرض
ا.ت : هوفف باشه
ا.ت و اون پسره رفتن تو باغ
ا.ت : اسمتون چیه ؟
اون پسره : جونگ کوک
ا.ت : خوشبختم اسم منم ا.ت هستش
جونگ کوک : اوهوم
ا.ت : تو چرا انقد ساکتی
جونگ کوک : آمم نه
ا.ت : پس چرا حرف نمیزنی
جونگ کوک : چیزی به ذهنم نمیرسه که بگم
داشتیم دور استخر قدم میزدیم که :
جونگ کوک : تو همیشه انقد دختر از خود راضی هستی
ا.ت : منظورت چیه ؟
جونگ کوک : منظورم و خوب میدونی تو خیلی دختر پُز پُزویی هستی
ا.ت : چییی من
جونگ کوک : آره از اینجور دخترا بدم میاد
ا.ت : اینطوره .. منم از اخلاقت حالم بهم میخوره
جونگ کوک : من بیشتر
ا.ت : واقا که خیلی پروییی
جونگ کوک : ولی به اندازه تو نه
ا.ت :
خیلی عصبی بودم که جونگ کوک خواست یه چیز دیگه بگه که هولش دادم تو استخر
جونگ کوک : اههه دختر احمق چکار کردی تمام لباسم خیس شد
ا.ت : خوب کردم
جونگ کوک : وایسا تا بهت نشون بدم خیس شدن چه حالی داره
پامو گرفت کشید تو استخر
ا.ت : واییی لباسم خیس شددددد
جونگ کوک : خوبت اومد دختره ...
ا.ت : دختره چی
پارت بعد پیجم بشه ۷۰
۶.۲k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱